یه دورانی حالم خیلی بد بود و چندتا از مهمترین آدمهایی که روشون حساب میکردم رهام کردند یا باعث شدند حالم هزاربرابر بدتر بشه، اگر خانوادم و بعضی دوستانم نبودند نمیدونم چه بلایی به سر خودم میآوردم. با هر بدبختیای از اون روزها گذشتم و هر بار که حالم یکم مثل اون روزها بد میشه یاد اون آدمها و اینکه چطور رهام کردند میفتم.
متن زیر رو زمانی که حالم خیلی بد بود یادداشت کردم:
این روزها سیاهتر از هرچیزی که تاحالا حس کردمه. تمام روز استرس دارم و از شدت استرس دچار سر درد و معده درد شدید شدم. استرس به شکل یک توپ خیلی داغ روی معدم قرار میگیره و دائما داغ و داغتر میشه. بیشتر وقتها تا نیمهی شب نمیتونم بخوابم و فکرهایی که به سرم میاد هرگز متوقف نمیشه. درست مثل شاخههای تو در توی یک درخت صد ساله افکارم دائما رشد میکنند و نمیتونم جلوی پیشروی اونها رو بگیرم. این فکرهای پیوسته، سردرد ناشی از استرسم رو بیشتر میکنه. نمیفهمم داره چه اتفاقی میفته و چرا برای من این اتفاقات میفته. لحظاتی پیش میاد که انگار فشار هوا برام کمه و هر لحظه از روز احساس میکنم که قراره اتفاق وحشتناکی برام بیفته. از شدت این فشار گاهی اشک میریزم و برای اینکه پدر و ماردم رو آزار ندم مجبورم اینکار رو توی خلوتم انجام بدم. چندبار شده که وقتی خوابم میبره از کابوسهایی که میبینم از خواب میپرم. خیلی برام عجیبه چونکه توی خواب هم «اسم یک نفر» منو آزار میده و مسخرهام میکنه و بهم میخنده. اشتهام رو از دست دادم و فکر میکنم دچار کاهش وزن شدید شدم. حتی اگر به زور غذا بخورم بلافاصله حالت تهوع میگیرم. هرچیزی از هر زاویهای منو یاد اتفاقات بد میندازه. من واقعا حالم خوب نیست.
این متن قطعا زیباترین متنی نیست که نوشتم ولی مهم نیست چرا که نوشتم تا گوشههای کوچکی از احساسی که داشتم رو شرح کنم و به شما بگم که ممکنه آدمای اطرافتون هم الان در همین وضعیت باشند. احتمالا روحتونم خبر نداره چقدر توجه و مهربونی ساده شما به آدمی که حالش خوب نیست میتونه کمکش کنه و از صدتا دکتر و قرص افسردگی تاثیرش بیشتره. تازه اگه خودتون یکی از دلایل ناراحتیش باشید خیلی خیلی بیشتر میتونه کمک کنه.

قدم اول اینه که کسی رو آزار ندید که فکر میکنم هیچ کس تو دنیا نمیتونه صد درصدی اینکارو انجام بده. قدم دوم و مهمتر اینه که اگر کسی رو آزار دادید با رفتارتون رهاش نکنید به حال خودش. سعی کنید دلیل رفتارتون رو صادقانه توضیح بدید تا اون فرد شاید کمی آروم بشه. حتی اگر قبول ندارید که حق با اونه باهاش بحث یا دعوا کنید ولی هرگز رهاش نکنید چون این بدترین حس دنیاست و این رو تضمین میکنم چون خودم با پوست و گوشت و استخوانهام حسش کردم.
اگر براتون مهم نباشه یا سعی کنید ادای این رو دربیارید که براتون مهم نیست هیچ امتیازی کسب نمیکنید. شما با این رفتار فقط و فقط با یک چاقو به قلب و روح اون آدم ضربه میزنید. من اینارو مینویسم چون قبلا تجربشون کردم و خداروشکر الان دیگه مشکلی ندارم ولی شاید یکنفر که داره با کسی چنین رفتاری میکنه بخونه و لحظهای به خودش بیاد و سریعتر رفتارش رو تغییر بده. بحث ضعیف یا قوی بودن نیست و این احساس ممکنه برای هرکسی پیش بیاد.
زندگی ما آدما انقدر کوتاهه که نمیتونیم داخلش نقشای متفاوتی بازی کنیم. چون فرصت یادگیریشون رو نداریم. این خود ما هستیم که به خودمون یاد میدیم که سنگدل باشیم یا نه. اگر یکبار سنگدلی کنید دیگه نمیتونید در آینده نقش شخصیت مهربان رو بازی کنید چون این در گذشته شما ثبت شده و قابل تغییر نیست. گاهی این شما نیستید که مهمید و مهم نیست که حال شما هم بد باشه، دیگران هم در زندگی شما خیلی مهم هستند، به دیگران کمک کنید تا اونا هم وقتی شما به کمک نیاز داشتید به شما کمک کنند.

ماه May ماه سلامت روانی هست. مطمئن بشید که سلامت روانی کسی رو به خطر نمیندازید، نه به خاطر اینکه خودتون وجدانتون راحت باشه، بلکه به خاطر اون فرد و مسئولیتی که بر دوش شماست. این یک لطف نیست.