احتمالا یکی از عمیقترین سریالهای انیمیشنی که در حال حاضر میشه دید سریال بوجک هورسمنه (Bojack Horseman). سریالی که توسط Netflix با صداگذاری بهترین بازیگران هالیوود پخش میشد تا اینکه در فصل پنجم به دلایل مختلف از تولید متوقف شد.
شخصیت بوجک یک بازیگر، با صورت یک اسب، صدای خشدار و بمِ ویل آرنت (Will Arnett) و داستان سرایی بی نظیر این بازیگر خیلی خیلی جور درمیاد. بوجک بازیگر فوقالعاده با استعدادیه که با شوخیهای طعنه دارش گاهی شما رو میخندونه ولی شما خیلی خوب خبر دارید که از درون یک ویرانه تمام عیاره. بوجک در طول سریال دائما سعی در تغییر دادن اون چیزی که هست داره و این مبارزه خودش با خودش رفته رفته کاراکتر اون رو از چیزی که هست هم شکستهتر میکنه. درست مثل یک خونهی خراب که با هر بار طوفان یک تکهی دیگه از دیوارهاش میریزه و هر لحظه ممکنه کاملا با خاک یکسان بشه.
داستان عمیق و تاریکی که از شخصیت بوجک روایت میشه بدون شک شما رو تحت تاثیر قرار میده. یک لحظه با تصویر سازیهای زیبا از آسمون و طبیعت کارتونی خودش شمارو همراه میکنه و یک لحظه بعد با یک مونولوگ با صدای بوجک، چند ثانیهای شمارو به فکر فرو میبره و اجازه میده با این فکر چند وقتی رو بگذرونید.
در طی این روند کمفراز و پرنشیب تصمیماتی که بوجک میگیره و عواقبی که برای اون به همراه داره این اجازه رو به شما میده که خودتون رو به یاد بیارید، که چه تصمیماتی گرفتید و چه احساسی راجع به اون تصمیمات دارید. یکی از خوبترین و احتمالا غمناکترین بخشهای تماشای این سریال فلشبک زدن به زمانهای گذشته است، این موضوع که چه دومینویی از گذشته کاراکترها باعث شده که در دوراهیها تصمیم اشتباه رو بگیرند، کاملا به ذهن بیننده میشینه و برای لحظهای قسمت عمیقی از احساسات درون شما رو لمس میکنه.
به نظر من بوجک نمادی برای انسانهایی هست که با گذشته خودشون دست و پنجه نرم میکنند. همونطور که Ted Mosbey توی سریال آشنایی با مادر و Rustin Cohle توی سریال کاراگاههای حقیقی در گذشته خودشون گیر کردند بوجک هم با این مشکل دست و پنجه نرم میکنه. این مشکل همزمان با از دست دادن سه نفر از کسانی که میدونست واقعا دوستش دارند آخرین دیوارهای احساسات بوجک رو فرو میریزه. "هر اتفاق بدی که برای اون میفته یک چاه عمیق و تاریک انتهای قلبش درست میشه و هر بار که توی اونها میفته مدت زیادی طول میکشه که ازشون بیرون بیاد." این سقوط کردنها، مثل ترکشهای گلوله، همیشه همراه بوجک هستند و گاهی تیر میکشند اما هرگز این مبارزه تموم نمیشه.
از نظر من بزرگترین پیامی که میشه از این سریال گرفت اینه که باید توی این مبارزه با خاطرات گذشته پیروز بشیم. پیروزی احتمالا به این معنی نیست که اونها رو فراموش کنیم و یا سعی کنیم دور بریزیم. پیروزی یعنی ساختن روی باقیماندههایی که از گذشته به جا مونده، یعنی استفاده از تجربیات گذشته برای تصمیمات آینده. دور ریختن گذشته احتمالا بهترین ایده نیست چرا که گذشته شما چیزی هست که حال شما رو میسازه. هرچقدر سعی کنید از گذشته خودتون فرار کنید بیشتر شکست میخورید. اعتقادات و چیزهایی که به اونها ایمان دارید باید در طول زمان تغییر کنند، نه به این معنی که اونها رو دور بریزید بلکه اونها رو تکمیل کنید و دائما اصلاح کنید. پازلی که از ویرانهها و قطعات جدید فکری، اعتقادات شما رو میسازه خیلی خیلی مستحکم خواهد شد و این اطمینان رو به شما میده که حتی اگر شکست بخورید تنها زمینهای برای بهتر شدن این پازل مهیا شده.
بوجک هورسمن ببینید و اونهایی که دوستتون دارند رو اذیت نکنید.