ویرگول
ورودثبت نام
Ali_H7521
Ali_H7521
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

در نکوهش اثر کنکورد و فرهنگ مقامت

چند وقتیه که خیلی با خودم درگیری ذهنی دارم در باب اینکه اساسا باور داشتن به فرهنگ مقاومت کار درست و پسندیده‌ایه یا نه. این روزها البته حکومت با چندان جدیتی کمر به از درون تهی کردن معانی کلمات بسته که خیلی از این کلیدواژه‌ها بدون اینکه ثانیه‌ای درباره‌شون فکر کنیم، به نظرمون صرفا مشتی الفاظ تو خالی میان. گاهی فکر می‌کنم که ما توی ایران دقیقا یک وزارت حقیقت شبیه ۱۹۸۴ جورج اورول داریم که اصلا کارش فقط تغییر معانی کلمات و از درون تهی کردن مفاهیمه. اما حقیقت اینه که مقاومت کردن و جنگنده بودن در ذات خودش بعیده چیزی باشه که بشه به سادگی مذمتش کرد. نکته اما اینجاست که برای بعضی از کانسپت‌ها مرزهای خیلی باریکی وجود داری که کمی افراط یا تفریط در اونها می‌تونه تمام اون مفهوم رو به چیز دیگه‌ای تغییر بده.

مثلا همه ما می‌دونیم که لارج بودن برای یه آدم صفت مثبتی تلقی می‌شه. احتمالا همه‌مون هم اتفاق نظر داریم که ولخرج بودن چندان خصیصه اخلاقی پسندیده‌ای نیست. ولی حقیقت اینه که مرز بین لارج بودن و ولخرج بودن همیشه هم اونقدرها شفاف نیست. در واقع همه مشکل‌ها از جایی شروع می‌شه که تعیین مصداق برای خیلی از کانسپت‌های پسندیده اصلا کار ساده‌ای نیست و با اندکی انحراف ممکنه کلا سر از جایی در بیاریم که نباید.

برگردیم به فرهنگ مقاومت که در سال‌های اخیر جزو کلیدواژه‌های مورد علاقه حکومت هم بوده. من به شخصه وقتی به زندگی پدر و مادرهامون نگاه می‌کنم احساس می‌کنم که اونها اساسا نسل خیلی مقاوم‌تری از ما هستند. شاید چون روزهای سختی مثل روزهای انقلاب یا جنگ رو پشت سر گذاشتند به آدم‌های نترس‌تر و مقاوم‌تری تبدیل شدند. شاید هم چون آدم‌های نترس‌تر و مقاوم‌تری بودند نهایتا تونستند همه اون روزها رو پشت سر بگذارند و ازشون عبور کنند. نمی‌دونم که تقدم و تاخر اینها دقیقا چطور بوده اما چیزی که درباره‌ش مطمئنم اینه که ما نسلی هستیم که به قدر اونها صبوری کردن رو بلد نیستیم. ما خیلی بیشتر غر می‌زینم. ما کمتر از اونها آدم‌های قانعی هستیم و علی‌رغم اینکه عموما تنبل‌تر از اونها هستیم خیلی پر توقع‌تر از اونها بار اومدیم. توی این روزهای سخت که کرونا و بی‌برقی و مشکلات اقتصادی و مقطع حساس کنونی و هزارتا چیز دیگه دست به دست هم داده که زندگی رو هر روز به کام همه ما تلخ‌تر از قبل کنه، گاهی با خودم فکر می‌کنم که چطور تو اکثر نقاط دنیا سال‌هاست که از این مسائل عبور کردند. به نظر میاد که خیلی از ما مردم فکر می‌کنیم که اگه جاهای دیگه دنیا اوضاع بهتر از اینجاست از روز اول همه چیز اونجاها این شکلی بوده در حالیکه این مطلقا تصور درست و مبتنی بر واقعی نیست. همه سیستم‌ها در ذات خودشون میل به بی‌نظمی دارند و اگه کسی برای اصلاح‌شون هزینه نده خود به خود درست کار نمی‌کنند. اما به نظر میاد خیلی از ما توی ایران دوست داریم جور دیگه‌ای فکر کنیم. به هر حال چیزی که خیلی برای من روشنه اینه که شما در هر دوره‌ای از تاریخ و در هر کجایی از جغرافیای این کره خاکی که زندگی کرده باشی باید با مسائل و مشکلاتی روبرو بشی که هر کدوم از جنس متفاوتی هستند و برای همین هم به سادگی نمی‌شه اونها رو با هم مقایسه کرد و گفت که تحمل کدوم نوع از اونها ساده‌تر خواهد بود. فکر می‌کنم این موضوع آدم به آدم و کیس بای کیس می‌تونه خیلی فرق داشته باشه. ظاهرا زندگی اینطوریه که رنج جزء اجتناب‌ناپذیری از اونه. در نهایت این به خود ما بستگی داره که تصمیم بگیریم می‌خوایم رنج‌های خودخواسته مثل رنج مهاجرت رو تحمل کنیم، یا رنج‌هایی که سرنوشت به ما تحمیل می‌کنه، مثل همه اون چیزهایی که با زندگی تو ایران این روزها همه‌مون کم و بیش مجبوریم که تحمل کنیم.

برگردم به مقاومت. فکر می‌کنم مقاومت‌ به معنای زیر بار هر زوری نرفتن، یکی از اون کانسپت‌هاییه که خیلی تعیین حد و مرز درست براش کار ساده‌ای نیست. اما اگر به هر دلیلی نتونیم درباره‌ش این مرز باریک رو به درستی تشخیص بدیم، همونطور که فکر می‌کنم متاسفانه سیاستمدارهای ما نتونستند توی چند دهه گذشته این کار رو انجام بدند، اونوقت از مقصدی که منتظریم بهش برسیم فرسنگ‌ها دور خواهیم شد. کما اینکه شدیم ...

امروز که دارم اینها رو می‌نویسم روزها از قطعی‌های پی‌درپی برق و طبعات پرشمارش بر زندگی‌های مردم داره می‌گذره. در طی دهه‌های گذشته توی ایران هزاران کسب و کار رو تعطیل شدند،‌ زندگی‌های مردم ده‌ها برابر سخت‌تر شده، عموم مردم از ساده‌ترین حقوق اولیه یه شهروند جهانی مثل داشتن یه مستر یا ویزا کارت ساده محروم بودند، مردم هزینه‌های چندین برابر استانداردهای جهانی برای انواع و اقسام کالاها مثل خودرو و ... پرداختند و همه اینها به اسم یک کانسپت اتفاق افتاده. مقاومت. یکی از مصادیق این مقاومت حق استفاده از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای بوده. بر اساس آمار متوسط توان تولید انرژی برق در داخل کشور چیزی بین ۵۰ تا ۶۰ هزار مگاواته. شاید براتون جالب باشه بدونید که سهم نیروگاه اتمی بوشهر در تولید برق کشور چیزی نزدیک به ۱۰۰۰ مگاوات یعنی کمتر از ۲ درصد از کل نیاز کشور. این در حالیه که تحریم‌های هسته‌ای در یک سال ۴۰۰ میلیارد دلار فقط به صنعت نفت و پتروشیمی ما خسارت وارد کرده و بر اساس برخی از برآوردها، خسارات ناشی از تحریم‌های اتمی ما در طی چند دهه گذشته رقمی بیش از ۲۰۰۰ میلیارد دلار بوده ! سوالی که برای هر آدم عاقلی توی این شرایط پیش میاد اینه که آیا ما هیچ متر و معیاری برای هزینه فایده این مقاومت در طی این سال‌ها نداشتیم‌؟! دست‌آورد این مقاومت در تمام این سال‌ها نهایتا برای ما چی بوده و اصلا در بهترین حالت چی می‌تونسته باشه؟

چند وقت قبل داشتم برای چندمین بار کتاب هنر شفاف اندیشیدن رولف دوبلی رو می‌خوندم. یه جایی از کتاب راجع به یه خطای ذهنی حرف می‌زد به اسم خطای هزینه هدر رفته که مثال‌های خیلی زیادی براش وجود داره. این خطای ذهنی باعث می‌شه که شما به دلیل اینکه برای یک چیز اشتباه هزینه‌های سنگینی پرداخت کردی، دلت نمیاد که رهاش کنی و به دلیل این دلبستگی غیر منطقی مدام هزینه‌های بیشتر و بیشتری رو براش متحمل می‌شی. مثل رابطه اشتباهی که چون سال براش وقت گذاشتی با اینکه می‌دونی عاقبتی در انتظارش نیست اما دلت نمیاد رهاش کنی. توی تاریخ کشورها هم مثال‌های متعددی از این خطای ذهنی وجود داره. پروژه مشترک انگلیس و فرانسه روی هواپیمای کنکورد یکی از مثال‌های معروفشه که باعث شده اصلا به این خطا حتی اثر کنکورد هم می‌گند. جنگ ویتنام که آمریکا رو سال‌های طولانی گرفتار کرد هم یکی دیگه از مثال‌ها و مصداق‌های پرشمار این خطای ذهنی پر تکراره. نکته ولی اینجاست که بالاخره تو تمام مصادیق این اشتباه ذهنی، یه نفر باید شهامت به خرج بده و برای همیشه جلوی هزینه‌های روزافزون این جنس تصمیم‌ها رو بگیره. متاسفانه ولی به نظر میاد که ما توی مملکت‌مون به شدت با قحط الرجال مواجه هستیم و هیچ آدم جسوری نداریم که حاضر باشه دل‌بستگی آقایون به این مصداق اشتباه مقاومت و هزینه سرسام‌آوری که از جیب ملت بابتش می‌پردازند رو بهشون گوشزد کنه. شاید هم داریم اما گوش شنوایی براش وجود نداره. به هر حال اونچه که از دست ما ساخته‌ست اینه که سعی کنیم دست‌کم در مقیاس خرد، زندگی‌های شخصی‌مون رو تا جایی که می‌تونیم از این جنس مقاومت‌های پر هزینه ناشی از تعیین مرزهای اشتباه برای مفاهیم درست پاک کنیم، به این امید که با درست کردن خودمون روزی برسه که اربابان‌مون هم کم‌کم دست از این لجاجت بردارند.

خطای هزینه هدر رفتهاثر کنکوردفرهنگ مقاومتانرژی هسته‌ایتامین برق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید