براي گذار از جامعه اي كه دچار بحران شده است و با مسائل نو روبرو شده صاحب نظران آن بايد اصول و مباني لازم براي تحول و توسعه را مشخص و بیان کنند. خصوصا اینکه این مسائل با دین و اصول آن در ارتباط باشند . در اين مقاله به مقايسه نسبت دین و سیاست از ديدگاه علامه فضل الله و علامه ناييني پرداخته شده است؛ هدف از اين مقايسه، انطباق ديدگاه دو عالم بزرگ عصر مشروطه،و معاصر دربارة حدود دخالت دین در سیاست و یا استقلال سیاست از دین میپردازیم.روش تحقيق تطبيقي- تحليلي است. بدين صورت كه ابتدا به تعاریفی از سیاست و نظرگاه این دو بزرگوار از مسائل تازه وارد دموکراسی پرداخته شده و سپس مقايسه صورت گرفته است. نتيجة بدست آمده اين است براساس نظر علامه نائینی اگر بر مسائل تازه وارد برچسب دینی نزنیم ، میتوانیم به راحتی برای آنها اسلوب ، روش واصول بیان کنیم که هم مصلحت مسلمین رعایت شود، هم بدعت نباشد . براساس نظر علامه که به همه چیز دید فقهی دارد و دموکراسی واصول آن را اصلا قبول ندارد ، اسلام برای همه جوانب زندگی برنامه دارد و نیاز به قانون نیست اما در موارد استثنا و مصلحت بعضی موارد مثل رای گیری بر نظر اکثریت را با شرایط خاص قبول میکند.