ایدئولوژی بیش از حد شخصی است
یکی از ویژگی های تعیین کننده ایدئولوژی این است که یک سیستم فکری است که مردم به شدت با آن همذات پنداری می کنند. هرچه فرد بیشتر با یک ایدئولوژی همذات پنداری کند، در برابر هر چالشی با آن ایدئولوژی بیشتر مقاومت می شود.
ایدئولوژی ها معمولاً ماهیت سیاسی یا مذهبی دارند. اگرچه همه باورهای سیاسی و مذهبی ایدئولوژی نیستند.
ایدئولوژی ها ذاتاً به گونه ای با هویت گره خورده اند که عملاً تضمین می کند که وقتی واقعیت و نظام ایدئولوژیک در تضاد قرار می گیرند، جهل همیشه بر حقیقت ارجحیت دارد.
زمانی که شخص به طور فزاینده ای به یک سیستم فکری خاص وابسته می شود، چالش های موجود در آن سیستم بیشتر و بیشتر به صورت شخصی تفسیر و احساس می شود. به عنوان مثال، استدلالهایی که علیه ایدیسم ترجیحی یک فرد وجود دارد، بهعنوان حملهای به فرد طرفدار و همچنین به کل گروه تلقی میشود.
ایدئولوژیها با ایجاد چنین پیوندهای قوی با پیروان خود، به طور مؤثر پادتنهایی در برابر هرگونه تأثیر متقاعدکننده بیرونی تولید میکنند. این مقاومت، چه استدلال بر ضد ایدئولوژی شایستگی داشته باشد و چه نداشته باشد، فعال می شود، زیرا هر چالشی هم برای فرد و هم برای گروهی که با آن همذات پنداری می کند، چالشی محسوب می شود.
من شخصا شاهد مکانیسم دفاعی فوقالذکر زمانی بودم که شروع کردم به پرسیدن سؤالاتی درباره اسلام که در آن بزرگ شده بودم. بسیاری از منابعی که مطالعه میکردم و باعث شد سؤالات من انجام شود بلافاصله بدون توجه به مسائلی که داشتند برچسب «کافر» زدند. بالا بردن این واقعیت ساده که برخی از مورخان و محققین تفسیری غیرمتعارف یا متناقض از تاریخ یا دکترین مساجد ارائه می کردند، دلیلی بر تعصب آنها تلقی می شد. بنابراین، به من گفتند که نباید به آنها تکیه کرد، صرف نظر از اینکه این محققان چقدر معتبر به نظر می رسند یا استدلال آنها چقدر قوی است.
نمونه های مشابه در حوزه سیاسی فراوان است. برچسب زدن "منافق" به کسی، تلاشی آشکار برای خاموش کردن یک منتقد بدون پرداختن به شکایات یا استدلال آنهاست. به همین ترتیب، بسیاری از محافظه کاران علاقه مند هستند که برچسب "سوسیالیست" را به هر کسی که راه حلی برای سیاست پیشنهاد می دهد که دوست ندارد بزنند. این نوع حمله معمولاً نشان می دهد که گوینده از دیدگاه ایدئولوژیک به موضوع مورد نظر نزدیک می شود. بنابراین، به احتمال زیاد آنها در برابر گفتگو مقاوم هستند و در برابر هرگونه شواهد ارائه شده نفوذناپذیر هستند.
مهمتر از آن، برچسب زدن به حریف، آنها را از انسانیت خارج می کند. به همین دلیل، استدلالی که بر زیر سؤال بردن وطنپرستی، درستکاری یا قضاوت فرد تکیه میکند، همیشه از نظر اخلاقی مشکوک است. حداقل، قبل از علنی کردن چنین اتهاماتی، لازم است مطمئن شوید که شواهد محکمی وجود دارد. آبروی یک شخص در خطر است و ناظران بیگناه ناگزیر با همراهی درگیر خواهند شد. متأسفانه، با ایدئولوگها و امثال آنهایی که مشتاق تحقیر هر کسی هستند که سر راهشان ایستاده است، معمولاً این شانس خیلی خوب است که نمیتوان از آن گذشت.
شایان ذکر است که مارتین لوتر کینگ جونیور همیشه موضع و استدلال های مربوطه خود را مخالف تعصب و طرفدار برابری می دانست. تا آنجا که من می دانم، او هرگز علناً حتی سرسخت ترین مخالفان خود را به عنوان "نژادپرست" یا "متعصب" به نام صدا نکرد، حتی اگر بسیاری دلایلی برای این کار به او ارائه کردند. دلیلش این است که او فهمیده بود که با نژادپرستی مبارزه میکند، نه با افراد.مهم نیست در کجای طیف سیاسی قرار داریم، عاقلانه خواهیم بود که از کینگ پیروی کنیم و هرگز فراموش نکنیم که حتی بدترین دشمنان ما نیز سزاوار عزت و احترامی هستند که برای خود میخواهیم.
یقین پول ایدئولوژی است. جویندگان برای فروتنی ارزش قائل هستند
شاید واضحترین نشانهای که یک نظام فکری به عنوان یک ایدئولوژی واجد شرایط میشود، ادعای آن است که تمام پاسخهای مرتبط را دارد، اغلب قبل از اینکه حتی سؤالات مربوطه را بداند. برای استفاده از یک مثال معاصر، ایدئولوژی بازار آزاد مدعی است که نقش مناسب دولت و بازار را در هر موقعیتی، حتی قبل از ظهور، درک می کند. صرف نظر از اندازه یا دامنه مشکل اقتصادی که با آن روبرو هستیم، میتوان مطمئن بود که راهحل آن قبلاً ارائه شده است: فقط دخالت نکنید و اجازه دهید بازار خودش آن را حل کند.
البته گاهی اوقات این نوع بنیادگرایی بازار آزاد درست یا حداقل اشتباه کمتری نسبت به سایر گزینه ها نشان می دهد. مداخله مستقیم و گسترده دولت گاهی اوقات می تواند درمانی بدتر از خود بیماری باشد. اما این همیشه صدق نمیکند. همه مداخلات لزوما بد نیستند. نه همه آنها به یک اندازه خوب هستند. برای تعیین بهترین خط مشی عمومی نیاز به بحث و گفتگوی متفکرانه است و در این مسیر ناگزیر اشتباهاتی رخ خواهد داد. در دفاع از ایده های خود، باید با فروتنی به هر موقعیت جدید نزدیک شویم.
متأسفانه، ایدئولوژی ها اگر افتخار نکنند و به درستی خود یقین نداشته باشند، چیزی نیستند. آنها اجازه نمی دهند که موقعیت ها به راحتی با ایجاد شرایط جدید یا در دسترس شدن شواهد جدید تغییر کند. در نهایت، این پاشنه آشیل آنهاست. اما قبل از اینکه سقوط کنند، معمولاً باعث رنج بیهوده زیادی می شوند.
اگرچه پیروان یک ایدئولوژی ادعا خواهند کرد که دارای ارزشهای مشترک خاصی هستند، اما این دکترین آنهاست که واقعاً آنها را به هم پیوند میدهد نه ارزشهایشان. احترام به آزادی بیان یک ارزش است. تعهد به حمایت برابر تحت قانون یک ارزش است. قدردانی از نقشی که تنوع و بحث آزاد در یک دموکراسی کارآمد ایفا می کند یک ارزش است. اصرار بر انطباق، درگیر شدن در توهینهای شخصی، و تلاش برای ارعاب مخالفان نشاندهنده وفاداری یک فرد به یک سیستم خاص است نه ارزشهای لیبرال مانند موارد ذکر شده در بالا.
اصلاح طلب، جمهوری خواه، اصولگرا، دموکرات، آزادیخواه، سبز و غیره بودن نباید به این معنا باشد که یک فرد باید حق فکر کردن برای خود را در محراب حزب سیاسی خود قربانی کند. همچنین عضویت در یک دین یا هر گروه دیگری نباید چنین الزامی داشته باشد. با این حال این دقیقاً همان کاری است که ما به طور فزاینده ای انجام می دهیم. اغلب اوقات اولین غریزه ما این روزها این است که به جای اینکه با آنها به عنوان افرادی رفتار کنیم که به طور بالقوه می توانند به آنها کمک کنند، آنها را کوچک جلوه دهیم. شلوغی بازار ایده ها ممکن است به اندازه اطمینانی که ایدئولوژی وعده می دهد، اطمینان بخش نباشد، اما حداقل به جای مسموم کردن دموکراسی، دموکراسی را تغذیه می کند.
#سیاست
#جامعه
#فلسفه
#دین
#ایدئولوژی
#انسان_شناسی_و_مطالعات_عمومی
#اتاق_۱۰۱_در_سفینه_بخت_النصر
#اتاق_۱۰۱_در_سفینه_بخت_النصر#شوالیه_زمان
تدوین شده توسط علی افسون
استاد راهنما کریگ آکسفورد