ایرج داناییفر زنندهی اولین گل تاریخ فوتبال ایران در جامجهانی در خاطراتش میگوید: ما در اولین بازیمان در جامجهانی ۷۸ برابر هلند شاید ۹۰ دقیقه تکل میزدیم. انگار روی زمین خوابیده بودیم.
در جام ملتهای آسیا ۹۲ علی دایی به خاطر حرکت وحشیانهی دروازه بان تیمملی بحرین طهالش پاره شد ولی باز هم در بازی ماند و گل زد.
در مقدماتی جامجهانی ۹۸ احمدرضا عابدزاده با پای مصدوم ۹۰ دقیقه در برابر ژاپن طاقت آورد.
نمونههای زیادی از این مثال ها میتوانیم به یاد بیاوریم که جز خودمان چیزی نداشتیم برای گذاشتن جلوی توپ. ۸ سال جنگ با عراق هم جز " گوشت جلوی توپ گذاشتن" کاری از دستمان بر نمیآمد.
فوتبال ما تصویر واضحی از زندگی مردم ماست.
که با هیچ شروع میکنیم...
ادامه میدهیم... ادامه میدهیم... ادامه میدهیم...
شاید اندکی نتیجه ایی داشته باشد.
با هیچ از آن دفاع میکنیم، تا گزندی به آن نرسد.
این تصویر آینهی تمام نمای مردم ماست. که با مشتی خالی در برابر مشکلات اقتصادی و اجتماعی می ایستند، بلکه زنده بمانند.
هر روز جلوی توپ می ایستیم، برای حفظ وضعیت فعلی. نه برای پیشرفت کردن و بالا رفتن.
جلوی توپ می ایستیم برای از دست ندادن چیزهایی که اندکاند، ولی با خون دل به دست آوردیمشان ، بدون هیچ ابزاری...
جلوی توپ می ایستیم برای بدوی ترین نیازهایمان حتی...
جلوی توپ می ایستیم برای از دست ندادن تنها چیزی که در وجودمان هست. یعنی غرورمان.
در گزارش های فوتبال حتما شنیده اید که میگویند: باید نیم نگاهی به دروازه حریف داشت. آن "نیم نگاه" اسمش امید است.
امیدواریم که روزی برسد که تمام نگاهمان به دروازه ها و رویاهایمان باشد.
روی قله بایستیم
غرورمان از هر گزندی به دور باشد...
و شاد باشیم....
هرچند که شاید به عمر من و شما قد ندهد...
تا از موفقیت یکدیگر..در کنار هم..کیف کنیم.