یه مدت طولانی دستم به نوشتن نمی رفت ، نه بدلیل قطعی موقت اینترنت یا قطعی مادام العمر که احتمالش هر روز بیشتر از روز قبل میشه که دوستان به کرات نوشتن و گفتن و خوب اساسا به نظر من یک مسئله ی ثانویه ست ، بلکه به دلیل یک سرخوردگی بزرگ که اصلا نمی دونستم که دیگه از چی باید بنویسم یا از کجا بگم تا اینکه بالاخره تکرار یک اتفاق که جلوتر دربارش صحبت خواهم کرد من رو وادار کرد تا این سکوت رو بشکنم.
چند روز پیش بر حسب عادت وقتی سوار تاکسی اینترنتی شدم سر صحبت رو با راننده باز کردم و خوب چنان که افتد و دانی اینروزها همه فقط درباره ی اتفاق های روز صحبت می کنند. راننده ی محترم یک مردی بود نزدیک 40 سال که چند روز بعد قصد پناهندگی به یکی از کشور های کوچک نزدیک رو داشت و بسیار از مشکلات زندگی در ایران و راحتی های زندگی در فلان کشور گفت اما نکته مهمی که توی صحبت های دوستمون بود نا امیدی عجیبی بود که نسبت به مردم داشت ، به طور واضح تر ، می گفت که مشکل اصلی من مردم کشورمونن که دروغ می گن و سر هم کلاه می ذارن و ... خلاصه راننده می گفت و می گفت و من مثل فیلم ها تو ذهنم فلاش بک می خورد به اینکه چقدر از این حرف ها توی شبکه های مجازی هر روز می زنیم ، مثل این جمله ی مزخرف "ما بی عرضه های زمانیم" یا "هرچی سرمون میاد حقمونه" و ... من فکر نمی کنم تو تاریخ ملتی وجود داشته باشه که انقدر خود زنی بکنه یا انقدر خود کم بین باشه و به نظر این حقیر این یکی از بزرگترین آفت های امروز ماست.
به سینمامون نگاه کنین ، اگر فیلم خارج از ایران فیلم برداری شده باشه ، دو دوزه بازه ایرانیس ، اونی که ریا کاره اونی که کلاشه ایرانیس ، اگر هم فیلم داخل ساخته شده باشه ، فیلمی که بیشتر بهش اقبال میشه اون فیلمیه که ما رو مردمی محکوم به شکست ، فقیر ، درگیر فساد گسترده و ... نشون میده ، یادمه یک منتقد به شدت تندرو برای فیلم فروشنده ی فرهادی نوشته بود که "این فیلم هیچ دریچه ی امیدی برای بیننده نمی ذاره و فقط می گه یا این شهر رو باید خراب کرد کلا یا اینکه به مرور هممون قراره گاو بشیم." فارغ از زاویه سیاسی که ممکنه من و شما با منتقد داشته باشیم به نظر من خیلی حرف درست و مهمی داره می زنه.
یا می گن وقتی دلار گرون میشه همه میرن دلار می خرن ، وقتی طلا گرون میشه همه میرن طلا می خرن و ... ارجاعتون می دم به کتاب "ما چگونه ما شدیم" صادق زیباکلام ، تو یکجایی نویسنده ی محترم ذکر می کنه که به دلیل منطقه ی جغرافیایی ایران و اینکه دروازه ای بوده برای اتصال شرق و غرب ، ایرانی ها از سال های بسیار دور تاجر بودن ، یعنی چیزی رو از اینور می خریدن و به اونور گرونتر می فروختن و خوب سالهای سال ماجرا همین بوده ، ببینین ما کشور صنعتی ای که هیچوقت نبودیم که الان معترض میشین که چرا هممون داریم واسطه گری می کنیم ، تا بوده ما یا کشاورز و دامپرور یا تاجر و دلال بودیم . وضعیت کشاورزی ، کم آبی و غیره رو که می دونین حالا توقع دارین الان که همه ترس از دست دادن همون اندک داراییشون را دارن یک شبه صنعتگر بشن و پول هاشون رو بریزن تو کارخونه ها؟؟
میگن ما حق ناشناسیم ، منفعت طلبیم و ... اولا کسی تو جهان وجود داره که منافع دیگران براش از منافع شخصیش مهم تر باشه ؟ و ثانیا شما خوبی نشون دادین که بدی دیدین ؟ من همین الان که دارم این متن رو می نویسم بیش از 120 ویدئو ی آموزشی رایگان تو یوتیوب آپلود کردم و شاید 100 تا دیگه هم قراره که تولید و آپلود کنم. شما نمی دونین روزانه چند تا ایمیل و پیغام محبت آمیز به دست من می رسه ، چقدر دوستان لطف دارن ، یعنی برای من متن هایی می نویسن که گاهی اوقات می خونم و شرمنده میشم که چرا انقدر ما این معرفت خودمون رو نادیده می گیریم و به هم برچسب می چسبونیم.
یک نکته ی دیگه ای که ما بهش کمتر توجه می کنیم اینه که اخبار کلا به اون چیزی می پردازه که مخاطب بیشتری داشته باشه ، یعنی قاتل سریالی رو نشون میده ولی اون خیر مدرسه ساز رو نه . مثال ساده تر بخوام بزنم اونی که حیوون آزاره رو بولد می کنه چون مخاطب بیشتری داره ولی اونی که روزی 100 هزار تومن پول می ده غذا می خره می ره توی پارک بین گربه ها پخش می کنه رو نشون نمی ده چون مخاطب نداره براش.
حالا چرا میگم این انگ زدنه بده ؟ خیلی سادس ببینین این انرژی منفی که خودمون دارین به جامعه تزریق می کنم عملا باعث میشه که نه تنها یک سرخوردگی عمومی به وجود بیاد بلکه کم کم باور کنیم که ما همینیم پس هیچ کاری نمیشه کرد پس یا باید رفت یا باید موند و گاو شد! نکته بدتر اینه که کم کم به این نتیجه می رسیم که از ماست که بر ماست پس اگر سیاست مداری مشکل داره اون هم توی همین چرخه و سیکله و برامون عادی میشه ماجرا.
گفتنی در مورد این موضوع بسیار هست اما بیاین حرف این برادر کوچکتون رو گوش کنین و اگر شنیدین یا خوندین که کسی گفت ما ایرانیها فلانیم بهمانیم با دو تا مثال نقض بهش بگین که شاید اون ایرانی که تو میشناسی اینجوریه تا شاید همینطوری که خودمون این حس و حال بد رو درباره ی خودمون به وجود آوردیم به مرور هم بتونیم از بین ببریمش.
در آخر لطفا یک سرچ ساده توی یوتیوب بزنین و ببینین چقدر توریست خارجی که ایران اومده از خوبی های مردم ایران گفته و اکثرا گفتن مهربان ترین مردمی بودن که تا به حال دیدن.
ارادتمند
علی علائی