علی انوری
علی انوری
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

چطوری با هر روز نوشتن شغل مورد علاقه‌ام رو پیدا کردم؟

بذارید برگردیم به یکسال پیش یعنی دقیقا همون روزهایی که کرونا همه‌جا رو تعطیل کرده بود و تمام خانواده‌ها رو دور هم توی خونه جمع کرده بود. تقریبا همه داشتن از موندن توی خونه و هیچ کاری نکردن کلافه میشدن!

یک روزی از همون روزها من با خودم عهد کردم هرروز دوتا کار بکنم: اول اینکه روزی دو کیلومتر بدوم و دوم اینکه هر روز یک پست مفید توی اینستاگرامم آپلود کنم. منظورم از «پست مفید» موضوعی بود که هم بهش علاقه داشتم و هم فکر میکردم به اشتراک گذاشتنش ممکنه به درد بقیه هم بخوره. پس از یه آموزش کوچیک شروع کردم: آموزش ادیت کردن عکس با موبایل.

هرروز توی یه زمین خاکی نزدیک خونه می‌دویدم و به این فکر میکردم آموزش ادیت امروزم رو چطوری ارائه کنم. وقتی که دو کیلومتر می‌دویدم برمی‌گشتم خونه و دوش میگرفتم و شروع میکردم به پست گذاشتن. اولش سخت بود ولی روز به روز بهتر می‌شدم؛ هم توی دویدن و هم توی تولید محتوا.

برای خودم روتین روزانه‌ی کوچیکی ایجاد کرده بودم. بدون اینکه کسی مجبورم کرده باشه. بعد از یک هفته کم‌کم اثر مثبتش رو توی تموم ابعاد زندگیم مشاهده می‌کردم. وقتی هرروز راجع به چیزی پست آموزشی درست میکردم ناخودآگاه به بقیه میگفتم که: «هی! من اینجام و دارم عکس ادیت می‌کنم و عکاسی می‌کنم پس اگه نیاز به عکاس داری میتونی باهام در ارتباط باشی.» اتفاق دیگه‌ای که افتاد این بود که خودم هم توی ادیت کردن عکس پیشرفت کردم چون قبل از اینکه پستی بذارم قبلش چند ساعت درموردش توی اینترنت مطلب میخوندم.

حالا همه‌ی اینا رو گفتم که چی بشه؟ دیروز کتابی میخوندم به نام Show Your Work از آستین کلئون. کتابی که راهنمایی هست برای هنرمندا یا تقریبا هرکسی که کاری میکنه که بهش علاقه داره. مناسب برای کسایی مثل من که از شوآف کردن توی اینترنت و نشون دادن اینکه دارم چیکار می‌کنم متنفرم. کتابی که به آدمایی که از سلف پروموشن متنفرن یاد میده که چطوری سلف پروموشن کنن. (معنی سلف پروموشن میشه خود تبلیغی یا تعریف از خود)

Show Your Work از آستین کلئون
Show Your Work از آستین کلئون


توی صفحه‌های اول این کتاب میگه برای خود تبلیغی لازم نیست نابغه باشید و وقتی خودتون رو مجبور می‌کنید هرروز یه کاری رو (هرچقدر کوچیک) انجام بدین دوتا اتفاق میافته: اول اینکه توی اونکار بهتر میشین و دوم اینکه توجه آدمایی که مثل شما به اون کار علاقه دارن رو جلب می‌کنید

دیگه زمونه عوض شده و معنای هنر و هنرمند هم دستخوش تغییر شده. قبلا که اینترنت نبود هنرمند میرفت توی غار و بعد از مدتی با یه اثر هنری از غار درمیومد و بقیه رو خبر میکرد که بیاین نقاشی یا کتاب جدیدمو ببینید. الان با وجود اینترنت همه‌چی آسون‌تر شده و مردم فقط نمیخوان اثر نهایی رو ببینن و براشون جذابه که از پشت صحنه‌ی ساخت اون اثر هم خبر داشته باشن. برای آدما جالبه که بدونن فلان هنرمند از چه ابزار و رنگی برای خلق نقاشی استفاده میکنه و حتی به چه موزیکی هنگام نقاشی کردن گوش میده یا چه کتابی میخونه.

حالا برای شروع لازم نیست که یه هنرمند خفن باشید. اصلا توی کتاب میگه آماتور باش چون آماتورها علاقه‌ی بیشتری به یادگیری و یاد دادن دارن. فقط کافیه ببینید به چی علاقه دارین و هرروز درمورد چیزایی که یاد گرفتید چیزی بنویسید. ما آدما تقریبا شبیه هم هستیم و چیزی که ما رو از هم متمایز میکنی همون چیزایی هستن که بهشون علاقه داریم و یه دوره‌ای از زندگیمون قفلی می‌زنیم روشون. مثل من که پارسال قفلی زده بودم رو ادیت عکس و عکاسی و بازی با نور و هر روز راجع به چیزایی که یاد میگرفتم می‌نوشتم و باعث شد دقیقا پیشنهاد شغلی رو که دوست داشتم رو بدست بیارم: عکاسی برای یک برند.

فقط کافیه ببینید به چی علاقه دارین و هرروز درمورد چیزایی که یاد گرفتید چیزی بنویسید.
فقط کافیه ببینید به چی علاقه دارین و هرروز درمورد چیزایی که یاد گرفتید چیزی بنویسید.




بیست و چهار ساله و کنجکاو فقط همین.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید