aliara88
aliara88
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

تاریک ترین روشن

همه ما در کنار همه ی زیبایی های زندگی ، تجربه می کنیم زمانی رو که در اون انگار دنیا با همه خوبی هاش باز می ایسته. لحظاتی مثل از دست دادن نزدیکان و ...

آقایی در یک بمب گذاری اجتماعی همسرش رو از دست می ده و یک فرزند کوچکی هم داشته و یک نامه می نویسه خطاب به کسی که حتی نمی شناستش.

این کلمات مردی است که دو روز پیش همسرش را از دست داده است:


شب جمعه زندگی انسانی استثایی، عشق زندگی من و مادر پسرم را دزدید اما نفرت مرا تصاحب نخواهید کرد. نمی دانم چه کسانی هستید و نمی خواهم بدانم اما شما روح های مرده اید. هر گلوله ای که به بدن همسرم شلیک کردید زخمی بر بدن خدایی خواهد بود که می پرستید؛ بنابرین نه؛ اجازه نمی دهم تنفرم از شما خشنودتان کند. این چیزی است که شما می خواهید اما اگر به خشم شما با نفرت پاسخ دهم دچار همان جهلی می شوم که شما در آن غرق شده اید. می خواهید بترسم، همشهری هایم را با شک و تردید ببینم و آزادی ام را به پای امنیت قربانی کنم. اما شما شکست خورده اید. من تغییر نخواهم کرد.
فقط ما دو نفریم من و پسرم اما از همه ی ارتش های دنیا قوی تریم. به هر حال زمان بیشتری ندارم که برای شما تلف کنم چرا که باید پسرم را ببینم که دارد از خواب بیدار می شود او فقط 17 سالش است. مثل هر روز غذایش را می خورد. مثل هر روز بازی خواهیم کرد و همه ی زندگی این پسر کوچک با شاد بودن و آزادی به جنگ شما خواهد آمد چون که نفرت او را هم نمی توانید بر انگیزانید.


گاهی اگر تنفرمون نسبت به دنیا و بعضی اتفاق های ناخوشایندش کنار بزاریم، کمی درد می کشیم ؛ اما این درد در واقع رهایی بخشه...




شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید