پیش نویس: نه رفیق عادل فرودوسی پور هستم نه خصومتی با عباس قانع دارم. پوپولیست بودن هم چیز بدی نیست و پوپولیستها هم آدمهای بدی نیستند.
عباس قانع را میتوان پایه گذار سبکی جدید در گزارش فوتبال قلمداد کرد. دور نیست که افراد دیگری همانند او، با کمی تغییرات، گزارشهایی به همان سبک را در رسانه های اجتماعی یا شاید در رسانه ملی ارائه کننند و این میتواند از عباس قانع یک گزارشگر صاحب سبک یا به تعبیری مؤلف بسازد.
عباس قانع چیزی میگوید و جوری میگوید که توده های مردم را ذوق زده میکند و برای لحظاتی آنها را جذب گزارش خود میکند. انرژی فوق العاده ای میگذارد تا مردم در تمام مدت گزارش با او همراه باشند. برخی از گزارش او به وجد می آیند، میخندند یا لااقل لبخندی گوشه ی لبشان شکل میگیرد؛ آنهم مردمی که این روزها خسته و رنجور به نظر میرسند.
آنچه در رسانههای اجتماعی بیان میکند با آنچه که در رسانههای رسمی بیان میکند کمی متفاوت است. رسانه های اجتماعی دست او را بازتر میگذارند و خلاصه تمام آنچیزی که بخش زیادی از جامعه امروز مطالبه میکند را میتوان در گزارشهای او دید.
در دل جامعه، هر روز موضوعی نُقل مجالس و شبکه های اجتماعی است. مسائلی که معمولا سر مردم را گرم و توده ی مردم از آنها استقبال میکنند. عباس قانع در ارائه های خود از این نُقلهای افتاده در نَقلهای مردم غافل نمیشود و بهترین استفاده ها را به هوشمندانه ترین شکل انجام میدهد. تمام اینها یعنی تودهگرایی یا به عبارتی استراتژی مبتنی بر پوپولیسم.
اما عادل فردوسی پور پایه گذار سبک دیگری بود که از آن با عنوان سبک فاخر یاد میکنیم. فردوسیپور شخصیت دیگری به موضوع گزارش داد و ارائه اطلاعات، لحن گزارش و پرداختن به حاشیه های جذاب را به عنوان استراتژی گزارشگری های خود انتخاب کرد.
اسم فردوسی پور در زمان خودش بر سر زبانها افتاد و نحوه ی گزارشگری او و برنامه نود، از او دو شخصیت کاملا مجزا ساخته بود. عادلِ برنامه ی نود یک شخصیت بود و فردوسی پورِ گزارشگر، فرد دیگری. و حالا داریم در مورد جنبه ی گزارشگری او حرف میزنیم؛ گرچه هردو جایگاه قطعا توانمندی های او را در حوزه ی دیگر تقویت میکرد.
فردوسیپور سطح فکر و آگاهی شنوندهی خود را بالا میبرد. به او احترام میگذاشت و سعی میکرد اینگونه القا کند که مخاطب او اشخاصی فاخر، نخبه و آگاه و فرهیخته هستند. شاید این یکی از مشخصاتی بود که وی را نزد مردم محبوب کرده بود.
نوع استراتژی عادل باعث میشد که به جنبه های فنی بازی ها از سویی و بیوگرافی بازیکنان از دیگر سو بیشتر اهمیت بدهد و سیر مطالعاتی خود را هیچگاه متوقف نکند. همینها باعث میشد که پس از پایان هر بازی که با اجرای او انجام شده بود، چیزی به داشته های مخاطب اضافه شود.
نخبه انگاری مخاطب و آگاه سازی او چیزی نبود که از دید طبقه متوسط و طبقه بالادست پنهان بماند. مخصوصا اینکه فردوسی پور شخصیتی دانشگاهی بوده و هست که همین امر نیز بر پررنگتر شدن توانایی های او افزود.
امروز عادل را در رسانه نداریم و البته مقصر این ماجرا قبل از هرکسی، خودِ اوست. ای کاش در همان حیطه های ورزشی باقی میماند و در عالم سیاست سرک نمیکشید و طعنه های سنگین سیاسی را روی آنتنهای صدا وسیما حواله نمیداد و ملاحظات دیگری را هم در نظر میگرفت.
حالا میدان دست کسی است که دو دهه از فردوسی پور جوانتر است. حتما راه درازی پیش رو دارد و حتما لبخند بیشتری بر لبان مردم خواهد نشاند.