ویرگول
ورودثبت نام
AAF
AAFبه هر حال یک روز میرسد که همه محو میشویم.این نوشته ها باقی میماند.منم مینویسم چه بسا خواننده ای ،همفکر با من از نوشته ها لذت همفکری ببرد.
AAF
AAF
خواندن ۱ دقیقه·۱۴ روز پیش

بوسه،چون لکه خونی گرفت...

لعل است و فامی چشیده ز بند
گوید،چه بوسیده ز هم

سرخ است و نازکی ز تار موی
پوسیده،ارغوانی ز هم

سوی او بردیم نگاه
دیدیم چه دارد این عشقِ
با صفا!
ترکش گلوله و سوخته باروت
غم و اندوه جان زخمی او...

یک لعل به نازکی تار موی
هویدا کرد پایانی برایش خاموشِ،نور...

شروع،بوسیده ارغوانی بود
دید چه شیدایست
بوسیدن معشوقِ خود.

یک دلی غافل شد
صحنه ها آغاز شد...

بازنده‎ی جدال عاشقی
دید ارغوان با که هم‌نشین شد
دلش بیتاب خاطره عشق
چون بازنده دلی حسد باد شد
جنگ طلبید تلخ خود کند تلخ دیگری


چیزی نگذشته
دختر پای بساط بزک گری
کشیدن سرمه به چشم...
یگان ها،هجوم بردند اجنبی
خانه خرابش که تجاوز درد فاتحی

بوسه چون لکه خونی گرفت
انتقام خوی وحشی گرفت
تبر زین کرد و سوارهِ چاقو
شعله به دست
خانه ها انتقام گرفت...با آتش او...

گذشت و حمله پایان گرفت
بازگشته دختک بی جان
در زیر خاک جای گرفت

یک ارغوان بوسه شد
حسد از دیگری که دید
بوسه چون خونی کرد
پایانی چنین پدید

معشوقه بی ارغوان پوسیده شد
گلی خاکستر زجا افراشته شد
همچو لعل ارغوانی...
از نزدیکی با حسد،روشنا خاموش به باد رفته شد...

شعرشعر نوادبیاتدل نوشته
۲
۰
AAF
AAF
به هر حال یک روز میرسد که همه محو میشویم.این نوشته ها باقی میماند.منم مینویسم چه بسا خواننده ای ،همفکر با من از نوشته ها لذت همفکری ببرد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید