به امید اینکه برای شما این مطالب مفید باشد ارزو مندم ؛ ممنون میشوم اگر نکاتی نادرست یافتید بازگو کرده و از انحرافات بنده انتقادت به جا را وارد کنید.
مرز های بین زندگی و دروغ ، بین راز ها و گفتار های بی فروغ ، همگی یک منزلت به جا دارند ، آن هم چیزی نیست جز غرور ، یک طرف زندگی همگی سر در گوشی اند درگیر فضایی مجازی اند ، بی محوا بدان اینکه بدانند ، میروند سمت دروغی بزرگ ، وجود امدن تفکر های نادرست ، و همگی دست ساز افرادی است که نیستند دلسوز این جامعه بد عنق؛
هر روز را تفکر این دارم اگر ، فقط اگر یک لحظه ، برق که نه ، فقط و فقط اینترنت را قطع کنند ، چه فشار هایی به انسان وارد میشود ، که نتیجه ای که در ذهن خود یافتم با رفتن مسیری کوچک و گذر گاهایی که اول سرسبز بودند و هرچه جلو تر میرفتم ، ذات آدمی درم اشکارتر میشدند ، فکر اینکه اینترنت نباشد جالب بود ، ولی با نبودش جهان فرو میپاشید ، برق بود ، ولی بیشتر کار ها وابسطه به اینترنت بود ، اینگونه بود که با جلو رفتن در آن مسیر ذهنی که داشتم ، با رد شدن از هر گذر گاهی که قدم به قدم نشان میداد چه بر سرمان ممکن است بیوفتند اشنا میشدم.
یکی از مسائلی که با آن روبه رو شدم ، نبود اینترنت را کمی مشکل ساز میکرد چیزی نبود جز کار های بانکی ، بازار های بورس ، خبر گذاری هایی که باید سریع خبر میرساندن دیگر جز تلویزیان ، آن هم دقیقا سر ساعتی خیلی دیر باید اعلام میکردند.
اولین بخش آن مادی بود ، دومین بخش دلی را که داشتم جای دیگری گذاشتم یا خودم را در آن شرایط تصور کردم ، و سرانجام آن کار غم اندوهی بود بسیار زیاد و همه اینان سر چشمه میگرفت از رابطه ها.
اگر مادرم میرفت سفر و من تنها راهم اینترنت بود واقعا درد دلم دوا پیدا نمیشد از بی خبری اش ، حال چه پدر باشد چه مادر ، مثال زیاد است این چنین ولی ترسناک است که رابطه هایمان هم مجذوب این اینترنت شده است.
وابستگی ما تماما دارد زندگی مان را نابود میکند و شاید از کجا معلوم شاید با نبودش رابطه ها قوی تر شود.
ولی بسیار وابسته اینترنت شده ایم تا رابطه با افرادی که داریم.
طی یک مدت زمانی خاص ، با افرادی که به نبود اینترنت وسواس داشتند و اگر وجودیت آن از بین میرفت دیگر زندگی برایشان معنایی نداشت هم نشین شدم ، باید بگویم ما انگار در حال مرگ در جامعه ای هستیم که نظیر آن را نمیتوان تا به امروز دید ، چه شما بگویی میتوانی به صورت آفلاین بدون استفاده از اینترنت از بازی های رایانه ای استفاده کنی یا چه بگویی میتوان از اینترنت به راه درستی استفاده کرد بیشتر درحال قانع کردن خود هستی تا اینکه موافق بر وابستگی زیادمان نسبت به آن باشید.
در واقع ، طی این صحبت ها با افرادی که داشته ام فهمیدم آن ها بدون استفاده از یک فضایی مجازی که در واقعیت وجود ندارد و نمیتوان آن را حس زندگی برایشان معنایی ندارد ، بسیاری کتاب خواندن را دوست دارند ، بسیاری فوتبال را در پارک و مسئله های دگر دوست دارند ، شادی و سرگرمی بی نیاز آن زیاد وجود دارد ، ولی کور کردیم خودمان را وقتی اینترنت ما را بی نیاز حرکت کرد ؛
حال دگر مهم نیست اکثریت میتوان گفت معتاد آن شدند و رسیدن به آن فضا برایشان یک مشکل و دشواری بزرگی است.
بیشتر این آدمی که در جریان این شریان اینترنت از صفحه ای به صفحه ای دیگر میرند و از خود جمله به جا میگذارند ، مانند شخص خود من ، و بسیار آدم های دیگر ، که امده اند تا فقط و فقط کمی از خود را در اجتماع به اشکرات بگذارند که شاید یکی سمت شان اید ، یا شاید کس چه داند و از کجا معلوم دنبال یاری است که زندگی را همراه او ادامه دهد و در این منجلاب همراه خستگی ای که از زندگی همراه دارد کمی خود را اسوده کند.
در زمان حال فعلی که این متن ها نوشته شده اند ، اکثریت افراد میایند و خود را در خرابه ای که هستند سمت هوش مصنوعی میبرند از او میخواهند به راست یا حتی دروغ بگوید ، آن جمله طلایی را بگوید که آن فرد منتظر شنیدن اش است تا زندگی خود را بعد از آن ادامه دهند ، نمیدانم افسردگی را چگونه به تصویر میتوان کشید ، ولی وحشتی به بقیه میدهد زمانی که شما از وابسته بودنتان نسبت به یک مسئله ناگهان دست بکشید ، میتوان آن را به سیگار تشبیه کرد که ترکش ناگهانی میتواند مغز را از بپاشاند.
افسردگی همراه وحشت ، به افرادی که ظاهر نمایند رسوخ کرده و آن ها را نسبت هر چیزی که در خود نمایان کردند تخلیه میکند و پوچی فرا گیرشان میشود.
زندگی مان را کرده و نکرده ، وابستگی را بدان دانسته تجربه کرده ، سر آخر میایند و میبند دریچه رخنه کنان را ، هر که بود و نبود دیوانه وار التماس افتد سر بی وجودی و پوچی گرایی را ، ترس است روزی که وابسته شوی ، بدان اینکه عاشقی باشد ، یک وابستگی که خرابی کرده؛