آیا برای شماهم اتفاق افتادهاست که رزومهٔ خود را ارسال کنید و در انتظار تماس کارفرما باشید اما هرکسی به شما زنگ بزند جز آنکه باید بزند؟ با من همراه باشید تا این موضوع را از دید دیگری مورد بررسی قرار دهیم.
این متن یکی از تمرینهای من در دوره آنلاین بازاریابی دیجیتال است. تمرینی که به ما سپردهشد این بود که شاخصهای کلیدی عملکرد کسبوکار خود را بدستآورید. مشکل من این است که هنوز کسبوکاری ندارم که برای آن شاخصهای کلیدی عملکرد بدستآورم! به فکر فرو رفتم، خب بگذار ببینم اولین قدم برای تعیین kpi چیست، درست است باید هدفم را مشخص کنم. من به امید استخدام در این دوره ثبتنام کردهام پس گام اول مشخص شد. حالا مگر میشود برای استخدام هم kpi تعیین کرد؟ شاید اگر از یک زاویه دیگر به موضوع نگاه کنیم بشود.
در حال فکر کردن بودم که یک لحظه به یاد قسمتی از متن درس kpi در سایت متمم افتادم. در آن مطلب حتی برای یک انسان شاخص کلیدی عملکرد (مثلاً رضایت از زندگی) تعیین شدهبود پس حتماً میشود برای استخدام هم شاخص کلیدی عملکرد ایجاد کرد. با این دید جلو میرویم که مهارتهای ما یک محصول هستند و باید آنها را به دیگران عرضه کنیم تا مشتری خودشان را پیدا کنند. بهعنوان مثال میتوانیم یک وبسایت شخصی طراحی کنیم که در آن خودمان را معرفی کنیم، راه ارتباطی خود را به اطلاع مخاطبانمان برسانیم و مطالب تخصصی خود را در آن منتشر کنیم. فرض کنیم صفحهٔ اول سایتمان را به مقالاتمان اختصاص بدهیم، در صفحهٔ دربارهٔ من از خودمان و تخصصهایمان بگوییم و در صفحهٔ تماس با ما شماره تماس خود را قرار بدهیم. حال نوبت گام دوم یعنی مدل کردن کسبوکارمان رسیدهاست.
کاربرد مدل ساده کردن یک فرایند پیچیده است که به ما این دید را میدهد که دقیقاً کجای کار نیاز به بهبود دارد. بیایید با استفاده از مدل قیف فروش، کسبوکارمان را با جزئیات بیشتری ببینیم. در مثال وبسایت بالا سادهترین قیف فروش به صورت زیر است.
حالا که مدل کسبوکار خود را مشخص کردیم باید شاخصهای کلیدی عملکردمان را مشخص کنیم تا بتوانیم با چشم باز به سوی موفقیت در هدفمان یعنی استخدام پیش برویم.
با توجه به مدل کسبوکارمان بهنظر میآید که شاخصهای کلیدی عملکرد به صورت زیر باشند:
۱ـ تعداد بازدید
۲ـ نسبت کسانی که وارد صفحهٔ دربارهٔ من میشوند به کل بازدیدکنندگان
۳ـ نسبت کسانی که وارد صفحهٔ تماس با من میشوند به بازدیدکنندگان صفحهٔ دربارهٔ من
۴ـ تعداد تماس
۵ـ نسبت تعداد تماسهای منجر به قرارداد به کل تماسها
تعیین این شاخصها باعث میشود که ما متوجه شویم که دقیقا کجای کارمان نیاز به اصلاح دارد مثلاً اگر تماسهای زیادی داریم اما تعداد کمی از آنها به قرارداد میانجامند احتمالاً باید روی مهارتهای نرم خودمان از جمله توانایی در مذاکره کار کنیم.
در این مقاله فرایند استخدام در یک سایت شخصی به عنوان یک کسبوکار در نظر گرفتهشد، برای آن یک مدل معرفی شد و بر اساس آن شاخصهای کلیدی عملکرد تعیین شدند. این یک مثال بود و شما میتوانید با روش ارائه شده در این مقاله شاخصهای کلیدی عملکرد را برای هر هدفی که دارید از یک رژیم ساده (البته در تعیین شاخص کلیدی عملکرد نه در عمل) که احتمالاً شاخص کلیدی عملکرد آن را وزن خودتان در نظر میگیرید تا یک کسبوکار پیچیده را تعیین کنید. خوشحال میشوم اگر از این مقاله برای کسبوکار یا زندگیتان ایدهای گرفتید آن را در کامنتهای این مطلب با من و دیگران در میان بگذارید تا بتوانیم از تجربیات و دریچهٔ دید شما برای ارتقای خودمان استفاده کنیم.