علی بلقدر
علی بلقدر
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

همکاری کنید تا زنده بمانید!

چگونه تصمیم بگیریم که در چه چیزی مهارت داشته باشیم و از آن چه نتیجه بگیریم؟

چه چیزی باعث می شود در مواقع دشوار متحد شویم و به افرادی که نمی شناسیم کمک کنیم؟

 آیا کمک متقابل از بدو تولد ذاتی ماست یا اینکه به تعلیماتی که در خانه می گیریم بستگی دارد؟ و در مورد حیوانات چطور - آیا آنها همچنین در صورت لزوم به دیگران دست (یا دم) می دهند؟ به خوبی می توان گفت که "Hold Survives" در شرف پیچیدن است.

این در ذات ماست

بیایید از پایان شروع کنیم ، معلوم شد که کمک به دیگران رفتاری است که ذاتی ژن های ماست و نه فقط در ما - در حیوانات نیز وجود دارد. دکتر اینبال بن-آمی بارتل از دانشکده روانشناسی و دانشکده علوم اعصاب بنفش ، که تمرکز خود را بر درک مدارهای مغزی از رفتارهای طرفدار اجتماعی می گذارد ، می گوید: "مبنای بیولوژیکی که ما را به عنوان انسان به سمت رفتارهای اجتماعی سوق می دهد ، باستانی است و ما را از طلوع تکامل همراهی می کند." "در آزمایشگاه یاد می گیریم سازوكار بیولوژیكی را كه از این نوع رفتار حمایت می كند ، بفهمیم و حقیقت این است كه این روش عرفانی و پیچیده ای نیست كه فرد تمایل به فكر كردن دارد ، اما به ابتكاری ترین روش در محافل رفتاری ما ساخته شده است." یکی از اهداف دکتر بارتل است به درک چگونگی مغز پردازش زجر دیگران، و چگونه این اطلاعات اغلب منجر به تصمیم برای رسیدن به کمک به که پایان دادن به آن در حال بررسی رفتار موش ها در مقاله منتشر شده در مجله علوم ، نشان داد در موش هایی که کمک های یک موش خارجی در پریشانی بسیج خواهد شد، بدون هیچ پاداش خارجی فراتر از رفاه موش دیگر نیست. بنابراین چگونه همه اینها به ما مربوط می شود؟

همدلی قدرت است

"قوی بازمانده است" عبارتی است که نظریه داروین را نشان می دهد ، اما دکتر بارتل در مورد عواملی که توانایی زنده ماندن ما را تحت تأثیر قرار می دهد صحبت می کند - کمک به دیگران. "ما پستانداران اجتماعی هستیم و طبیعتاً به صورت گروهی زندگی می کنیم. برای سالهای متمادی این تمایل وجود داشته است که فکر می کنیم رفتارهای طرفدار اجتماعی بر خلاف طبیعت حیوانی ماست که برای بقا تلاش می کند ، اما در سالهای اخیر مطالعاتی وجود دارد که خلاف آن را واقعیت اعلام می کنند. در واقع ، داروین خود به اهمیت همدلی و رفتار دیگران برای بقای گروه پی برد. " "به عنوان یک انسان ، دلایل مختلف و متنوعی وجود دارد که ما را به کمک به دیگران ، به ویژه افراد مضطرب سوق می دهد. یکی از انگیزه های مهم این امر همدلی است. این توانایی ما است که تشخیص دهیم دیگران احساس می کند ، این احساسات را منعکس می کند و حتی به خیرخواهی او می خواهیم. امروز می دانیم که وقتی فرد دیگری همان مغز مغز ما را فعال می کند ، دقیقاً مانند سطح سلول های عصبی ، دقیقاً مانند آن که وقتی احساس درد در خود می کنیم ، کار می کند. این شبکه ای از پردازش درد جسمی و روحی است. بنابراین ، ما فرضیه می گیریم ، یک احساس منفی در خود تجربه می کنیم. "یک مغز تکاملی ، که ما و بسیاری از پستانداران ، حتی موش ها مشترک هستیم. به عنوان مثال ، ما دریافته ایم که موش صحرایی که همدم خود را گرفتار می بیند ، به تنهایی علائم پریشانی را می بیند و حتی برای آزادی آن تلاش می کند."

سوال جالب این است که چگونه همدلی منجر به تصمیم گیری در مورد کمک می شود. دکتر بارتل می گوید: "این چیز اساسی ، که درد دیگران را دوست نداریم ، در یک گروه اجتماعی بسیار مهم است. این منجر به مهار پرخاشگری در گروه می شود و یادگیری اجتماعی را امکان پذیر می کند". آیا رفتار والدین است. مکانیسم های مغزی که مسئول مراقبت از فرزندان هستند ، در ترکیب با هورمون هایی مانند اکسی توسین به مدارهای انگیزه و پاداش مغز متکی هستند. بنابراین ما نسبت به علائم پریشانی آنها حساس هستیم و مایل به انجام هر کاری برای آنها هستیم. بر اساس این مکانیزم ، ما در تلاشیم تا به او کمک کنیم پس از اینکه وی هیچ ارتباط خانوادگی نداشته باشد. "

انگیزه برای کمک امری انعطاف پذیر است

اگرچه ممکن است درک "منطق" تکاملی رفتار طرفدار اجتماعی در گروه آسان باشد ، اما در مورد این که چرا ما به غریبه ها کمک می کنیم کمتر مشخص است. دکتر بارتل نشان می دهد: "خوب ، در ابتدا متوجه شدیم که موش ها به غریبه ها کمک می کنند ، به شرطی که از یک نژاد باشند ، اما به هیچ وجه به موش های خارجی از نژاد دیگر کمک نمی کنند." برای گونه هایی که از نظر زیست شناختی به آنها تعلق دارند ، یعنی در موش ها انگیزه طرفدار اجتماعی با تجربه اجتماعی و نه لزوما با هویت بیولوژیکی تعیین می شود. "نکته دلگرم کننده این است که موش ها پس از دو هفته با موش نژاد دوم زندگی کردند ، آنها به موش های خارجی نژاد آن نیز کمک کردند. یعنی انگیزه برای کمک به موش ها در یک تجربه اجتماعی مثبت با یک موش از گروه است و بسیار انعطاف پذیر است."

"در انسان ها ، گروه اجتماعی بسیار انعطاف پذیر است. ما به گروه های زیادی تعلق داریم و در واقع تصور اینکه زندگی خود را به عنوان فعالیت های تیمی در نظر بگیریم ، صحیح تر است ، یعنی گروه های اجتماعی که اغلب برای رسیدن به اهداف نسبتاً کوتاه مدت متبلور و متلاشی می شوند. همچنین می توانیم با حداقل علائم عضویت گروه را تشخیص دهیم.

از این چه می گیریم؟

در اینجا عامل اصلی دیگری در معادله ظریف انجام کار خوب برای دیگران وجود دارد - نقش سیستم پاداش. "این سیستم در مغز ، با انگیزه و دوپامین ، باعث می شود که ما برگردیم و آنچه احساس خوبی به ما می دهد را انجام دهیم. به عنوان مثال برای خوردن چیزی خوشمزه ، پول بردن ، رابطه جنسی یا حتی مصرف مواد مخدر. همه این مناطق در مغز ، در سطوح مختلف فعال می شوند. برای دیگران، مانند اهدای پول و یا منابع اجتماعی، این سیستم فعال شده است. این است که به عنوان " درخشش گرم کمک "، یکی احساس می کند پس از کمک به کسی که احساس خوشایند. "شیردهی بیش از مصرف مواد مخدر این سیستم را فعال می کند." بنابراین ما طوری برنامه ریزی شده ایم که وقتی کمک می کنیم احساس خوبی داشته باشیم. سوال این است که به چه کسی کمک خواهیم کرد؟ چه کسانی به اندازه کافی مراقبت می کنیم تا به گریه های پریشانشان توجه کنیم؟ و چه کسی را انتخاب می کنیم که نادیده بگیریم؟ به گفته دکتر بارتل ، مطالعات نشان می دهد که ارتباط شخصی بیشترین تأثیر را در ایجاد انگیزه در عمل دارد. برای فعال سازی این مدار باید به چیزی متصل شویم. مشارکت در اجتماع باعث افزایش رفاه حال ما می شود که پاداش واقعی است. شواهد علمی وجود دارد که نشان می دهد راه تعریف خوشبختی شخصی ، نیکوکاری به جامعه پیرامونمان است ، بنابراین احتمالاً همان کاری است که باید انجام دهیم.

علی بلقدر

دانشجوی کارشناسی فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید