وقتی موضوع استارتاپ مطرح میشود . تصور عمومی این است که راهاندازی آن تنها در یک کشور توسعهیافته امکانپذیر است که همهی منابع به راحتی در دسترس باشد.اما این درست نیست. بسیاری از استارتآپهای شگفتانگیز در کشورهای توسعه نیافته، کشورهای درگیر در تضاد و کشورهایی که به کارآفرینی عادت ندارند، ایجاد شدهاند. بسیاری از آنها نیز کسب و کار خوبی در بازار جهانی ایجاد کرده اند.
سازمانهای کوچکی با نقش بزرگی
استارتاپ ها سازمانهای کوچکی هستند اما نقش بزرگی در فرآیند اقتصادی دارند. آنها مشاغل زیادی ایجاد می کنند که باعث اشتغال بیشتر می شود و اشتغال بیشتر به معنای بهبود اقتصاد است. نه تنها این، یک استارتاپ با افزایش نوآوری و ایجاد رقابت به توسعه اقتصادی کمک می کند. کارآفرینان جدید با ایده های جدیدی می آیند که برای نوآوری مداوم و ایجاد رقابت بسیار مورد نیاز است.
خلق ثروت
کارآفرینان سرمایهگذاران را جذب میکنند تا منابع خود را سرمایهگذاری کنند، که در زمان رشد استارتاپها به نفع جامعه خواهد بود. از آنجایی که منافع با جامعه تقسیم می شود، ثروت در قالب اشتغال تولید می شود.
ایجاد بازارهای جدید
استارتاپ ها با معرفی محصولات، خدمات و ایده هایی که دنیا را تغییر می دهند، بازارهای جدیدی ایجاد می کنند یا بازارهای قدیمی را کاملا متحول می کنند. فناوری های جدید اغلب فرصت های جدیدی ایجاد می کنند. استارتاپها ارزش زیادی نسبت به کسبوکارهای بالغ ایجاد میکنند، رقابت را الهام میبخشند و اقتصاد را به سمت تکامل سوق میدهند. با این حال، همه استارتاپ ها موفق نمی شوند. به گفته جیمز سوروویکی از MIT Technology Review، یکی از دلایل متعدد پشت این موضوع میتواند افزایش قدرت کسبوکارها و سازمانهای مستقر باشد.
توانایی ساخت چیزی از هیچ را توسعه دهید
برخی از افراد این توانایی را دارند که چیزی را از هیچ چیز تشکیل دهند. شاید ایدهای دیوانهکننده در سر دارید که میخواهید آن را به واقعیت تبدیل کنید. اما در نهایت به واقعیت تبدیل خواهد شد. احتمال وجود دارد که این چیزی است که ممکن است تعدادی از افراد را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار دهد. اما این چیزی است که خیلی ها نمی توانستند یا نمی توانستند حتی 20 سال پیش به آن دست پیدا کنند. اما این بدان معنا نیست که نباید تلاش کرد. شکست ها بیش از موفقیت می تواند به ما یاد بدهد. با این حال، با توجه به سطح فناوری و دسترسی به اینترنت و اطلاعاتی که در حال حاضر داریم، شروع کاری جدید آسان تر است. پس سعی کنید شروع کنید، مهم نیست که چقدر احمقانه است.
مشتریان یک استارت آپ
اساساً با شناسایی یک مشتری بالقوه و یک نیاز یا خواسته برآورده نشده که بازار هنوز به آن توجه نکرده است، شروع می شود. در نهایت، سوالی که باید به آن پاسخ داده شود این است که چه چیزی می توانید ارائه دهید که آنقدر معنادار باشد که کسی با خوشحالی برای آن به شما پول بدهد؟ در حالت ایده آل، مشتری که شناسایی می کنید، بازاری را نشان می دهد که با نیازها و استعدادهای شما مطابقت دارد.اگر از بودجه خوبی برخوردار هستید، احتمالاً به دنبال یک مشکل مقیاس پذیر بزرگ هستید تا حل کنید.هم از نظر ارضای یک نیاز فکر کنید و هم اینکه آیا این بازار می تواند بازار مناسبی برای شما باشد.
بوروکراسی کمتر در یک استارت آپ
در شرکت های بزرگ، همه چیز عمدتاً رسمی است. معمولا، زمانی که تصمیمی گرفته می شود، باید توسط افراد متعدد در بخش های مختلف مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد. در حالی که ممکن است قوانین محکم و فرآیندهای رسمی داشته باشید که باید رعایت شوند، استارتاپ بیشتر این فرایند بوروکراتیک که رقبای بزرگ شما انجام می دهند ندارد و این مزیت را دارد که سریعتر تصمیم بگیرد و به دلیل آن کارآمدتر کار کند .
کار شما تاثیر قابل مشاهده ای دارد ، ماهیت یک تیم استارت آپ محیطی را ایجاد می کند که در آن شما فقط یک چرخ دنده نباشید.بر خلاف شرکت های بزرگتر، استارت آپ ها ساختار سازمانی ساده تری دارند و سلسله مراتب کوتاهتری دارند. این نشان می دهد که نقش شما در سازمان بسیار قابل مشاهده است و همچنین تأثیر کار شما به راحتی آشکار می شود. این بینش واضح و فوری در مورد اثربخشی مشارکتهای شما میتواند احساس رضایت شغلی فوقالعاده را برای شما ایجاد کند. اکثر استارت آپ ها از یادگیری حمایت می کنند و در برابر اشتباهات تحمل می کنند. هر دو عامل باعث افزایش انعطاف پذیری کارکنان تازه کار می شود.