یک.
در سرود دوازدهم از حماسۀ ادیسه، اولیس قصد دارد از دریایی بگذرد که در قلمرو سیرنها است، دختران ایزد دریا با آوازی دلفریب که دریانوردان را گمراه کرده و به کام مرگ میکشاندند. سیرسۀ خردمند به اولیس پیشنهاد میدهد که گوشهای همراهاناش را از موم پر کند تا نتوانند صدای سیرنها را بشنوند و قادر باشند که به سلامتی از این دریا عبور کنند. اما خود اولیس از سویی مشتاق شنیدن آواز سیرنها است و از سوی دیگر میترسد که به دام آنها بیافتد:
«ای دوستان، ... مرا با بندهای بهم فشرده ببندید، تا از جای خویش نجنبم، در پای دکل ایستاده باشم، بندهایی مرا بدان بپیوندد. اگر از شما خواستار شوم و فرمان دهم که مرا بگشایید، آنگاه مرا بیشتر بفشارید.»[1]
دو.
همۀ ما، گاهی اوقات، گول شیطان قرمز کوچکی که روی شانۀ چپمان نشسته است را میخوریم: خوردن یک شیرینی خامهای بزرگ، کشیدن یک نخ سیگار، یا خرد کردن صندلی سینما بر سر کسی که هنگام پخش فیلم با صدای بلند صحبت میکند؛ همۀ ما وسوسههای مخصوص به خود را داریم.
اما تسلیم شدن در مقابل این وسوسهها به قیمت از دست دادن تناسب اندام، سرطان ریه، و یا زیر پا گذاشتن اخلاقیات تمام میشود. راه چاره چیست؟
سه.
یک موش آزمایشگاهی را تصور کنید. آزمایشگر پس از مدتی تمرین موش را شرطی میکند که با فشردن دکمه غذا دریافت کند. دو دکمه پیش روی موش قرار میگیرد: دکمهای سبز و دکمهای بنفش. فشردن دکمۀ سبز برابر است با دریافت یک واحد غذا در لحظه و فشردن دکمۀ بنفش معادل با دریافت ده واحد غذا اما با ده ثانیه تأخیر است.
فشردن دکمۀ بنفش، به روشنی به سود موش است،[2] اما آیا موش در مقابل وسوسۀ فشردن دکمۀ سبز مقاومت میکند و به جای دکمۀ سبز، به سراغ دکمۀ بنفش میرود؟ ظاهراً خیر. موشها در برابر وسوسۀ غذای آنی مقاومت نمیکنند.
حال تغییری کوچک در آزمایشمان میدهیم. دکمهای قرمز اضافه میکنیم که تنها فایدهاش این است که با فشردن آن دکمۀ سبز از کار افتاده و تحویل غذای آنی قطع میشود، یعنی فشردن این دکمه مساوی است با از بین بردن وسوسه در آینده.
به نظر شما موشها با دانستن کاربرد این دکمه، از آن استفاده میکنند تا وسوسه را از بین برده و در نتیجه به غذای بیشتری برسند؟
بله، بیشتر آنها این کار را میکنند.
چهار.
کاری که موشها انجام دادند شبیه دستور اولیس به یارانش بود: او را به دکل ببندند تا وقتی که با شنیدن آواز سیرنها وسوسه شد به سمت آنها حرکت کند نتواند.
من به موضوع خویشتنداری مانند نزاعی بین «منِ حال حاضر» و «منِ آینده» نگاه میکنم. منِ حال حاضر با وسوسهای رو به رو نیست، پس عاقلانه تصمیمی میگیرد که من آینده این تصمیم را نخواهد گرفت.[3] پس چه بهتر که همین الان، تا وقتی که وسوسه به سراغم نیامده، جلوی او را بگیرم.
ما فقط نیاز به یک دکمۀ قرمز داریم.[4]
این نوشتار اقتباسی از سخنرانی پروفسور دن آریلی در دانشگاه دوک است که از طریق لینک زیر میتوانید آن را مشاهده کنید:
https://www.youtube.com/watch?v=PPQhj6ktYSo