چند هفته ای میشه که دارم سریال House of card رو میبینم. واقعا سریال جالبیه. به نظرم از سریال ها و فیلم های دیگری که ژانر این چنینی دارن واقعی تر و قابل باور تره. به صورت کلان تر که بهش نگاه کنی یک واقعیت از روابط انسانی که دارن زندگی ما رو رقم میزنن ارائه داده. یک جنبه دیگه ای که داره آشنا شدن نسبی با تقسیم قدرت در نهاد های حکومتی آمریکا رو ارائه میده و برای مخاطبی که داره از ایران این سریال رو میبینه مقایسه اون با شرایط کشور خیلی میتونه جذاب باشه. چه مسیری رو ملت ما طی کردن که الان توی این موقعیت هستیم. آمریکا هایی چه کردن. ایرانی ها اولویت های زندگیشون چی بوده ، اونها چه ارزشی توی زندگیشون دارن. چیزی که مشخصه اینه که توی آمریکا قدرت خیلی پخش تر هست تا ایران و این رو شاید بشه توی کل شرق نسبت به غرب مشاهده کرد. چند وقت پییش یکجا در این مورد که منابع آب و روش توزیع آن در گذشته و شرایط جغرافیایی ایران یکی از زمینه های مهم شکل گیری پادشاهی درایران بوده رو خوندم و همینطور برای اروپا و اینکه چون منابع آب بسیار پراکنده هست قدرت مرکزی قدرتمندی نمیتونسته اون ها رو مدریت کنه یا به تعبیر دیگه اعمال قدرت کنه. از طرفی آدم به ایده دموکراسی که نگاه کنه واقعا ایده جالبی هست مخصوصا اگر به اولین باری که در یونان و در مراحل ابتدایی خودش اجرا شده بود، فکر کنیم.
حالا سوال اینجاست الان با شرایطی که گفته شد توی ایران چه کار کنیم.... به نظرم واقعا ما دموکراسی رو نمیفهمیم. نه اینکه از لحاظ دانش و فهم مسئله کم بیاریم از اونجایی که اون اصلا توی فرهنگ و تربیت ما نیست. از بچگی ما طور دیگه ای با مسائل رو به رو میشیم. از طرفی واقعیت دنیای امروز به ما نشون میده که دموکراسی جزء جدانشدنی برای ماست. شاید یکی از نماد های اون اینترنت هست. باید در سنت گذشته خود گیر نکنیم و بتونیم اون رو بروزرسانی کنیم و اگر این اتفاق نیافتد ایران فرصتی که برای بازسازی یک تمدن و یک فرهنگ نوین رو دست میده و اون وقت نهایتش تبدیل میشه به ترکیه. کسایی که ادعای دموکراسی میکنن ولی همه میدونن توی واقعیت چیز دیگری است، جامعه دچار تحول فکری میشه و دیگه سنت گذشتون توی موزه های شهر خلاصه میشه.
نتیجه اینکه الان ما در یک فرایند گذار تاریخی در تاریخ ایران هستیم. خبر بد اینکه نسل ما و بچه ها ما قرار نیست از میوه این گذار استفاده کنند ولی میتونیم شرایط رو برای نسل های بعد تغییر بدیم طوری که بهتر یا بدتر از الان باشد. خبر خوب هم این است که ما کسانی هستیم که میتونه این تغییر رو رقم بزنه و به نظرم لذت این بخش از بخش بعدی بیشتر است.
الان توی برهه ای هستیم که نیاز به ایده و نظرهای جدید، آدم های اجرایی قوی نه درحد یک رئیس جمهور بلکه در حد کسایی که بتونن فرهنگ ها و سنت های جامعه رو تغییر بدند. کسانی مانند آتاتورک و رضاخان. این بار با عبرت از گذشته و جلوگیری از دیکتاتور شدن آنها. بنیادی ترین راه برای آن هم ارزش دادن به قانون هست. اینکه تمام آدم های جامعه بدونن قانون فقط چند کلمه روی کاغذ نیست بلکه روح حاکم بر تمام مردم است.
به امید سرفرازی ایران