" من فرزند گیتی پاشایی و مسعود کیمیایی، با افتخار انصراف خود را از شرکت در جشنواره فجر اعلام میکنم"
روز گذشته اسامی داوران چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر اعلام شد: (مسعود جعفری جوزانی، مجید انتظامی، محمدعلی باشهآهنگر، محمد داوودی، مهدی سجادهچی، پژمان لشکریپور و شهاب حسینی)
هیئت داورانی که چندان انتقادی به آن نبود و مناسب به نظر میرسید تا آنکه پولاد کیمیایی بازیگر (خائن کشی) که یکی از فیلم های جذاب و پرفروش جشنواره امسال است، با منتشر کردن متنی، استعفای خودش را اعلام کرد؛
انصراف، استعفا یا هرچه بتوان اسمش را گذاشت امری کاملا شخصیست و به خود فرد مربوط است. اما چرا باید در متنی این چنین نام پدر آورده شود و به جای نوشتن نام، خود را به عنوان پسر یک شخصیت بزرگ و محبوب معرفی کرد؟ استفاده های بیشمار پولاد از نام و اعتبار پدرش تا کِی ادامه دارد؟ حتی در نامه کنارهگیری از جشنواره هم خودش را به جای خودش، فرزند مسعود کیمیایی معرفی میکند!
قصدم انتقاد و نقدی به شخص و کیفیت بازیگری پولاد کیمیایی نیست اما این متن شخصیت و جایگاه خودش را پایین میآورد، به خودش بیشتر لطمه میزند و کنایهاش بیشتر به خودش است تا شهاب حسینی.
شهاب حسینی چهره ای مطرح، محبوب در بین مردم، افتخارآفرین برای ایران است، شخصیت و کلاسی در درجات بالاتر و فراتر دارد و اینکه به راحتی نام بزرگی مانند شهاب حسینی را " کوچک" خطاب کنید و تمام اعتبار و کارنامه کاری و شخصیتش را زیرسئوال ببرید کار جالبی نیست!
دشمنی پولاد کیمیایی با شهاب حسینی به روزگاری برمیگردد که مسعود کیمیایی جشنواره فیلم فجر سال ١٣٩٨ را تحریم کرد و با نوشتن نامه ای در آن شرکت نکرد:
«درود به مردم، خیلی بغض دارم. من امسال فیلمی ساختم به نام "خون شد" که در جشنواره فجر هست. من هیچ وقت اهل جشنواره نبودم و سمت و سویم همیشه مردم هستند و نگاه میکنم میبینم مردم روزگار سختی را میگذارنند ... به هر جهت دلم نمیخواهد که فیلمام توی جشنواره فجر نشان داده شود. به دلیل تسلیتی که به این همه آدم دارم، مردمی که مسافر بودند. به خانوادههایشان تسلیت میگویم و تسلیت به خیلیها و خیلی از خانوادهها میگویم. درود به همه»
اما این پایان قصه نبود و شهاب حسینی در نشست مطبوعاتی فیلم "شین" با بیان اینکه "ما هنرمندیم، ادعایمان میشود، پس بیاییم صدای مردم شویم، قهر کردن راه چاره نیست. من نمیآیم خب نیایید. با نبودن شما چه اتفاقی میافتد؟ هیچ» به انتقاد بدون نام بردن از حرکت مسعود کیمیایی و باقی تحریم کنندگان آن سال پرداخت.
اما مسئله این است اگر در جامعه، سیاست، اقتصاد و... اتفاقی ناخوشایند بیافتد، چرا به جای راهحل مسائل، به تحریم معدود سرگرمی های مردم بپردازیم؟ فوتبال و سینما دو قطب سرگرمی ایرانیان هستند و ضربه خوردن به هر یک از این دو، به خود مردم و جامعه ضربه میزند، تحریم جشنواره در آن سال نه تنها تحریم یکی از دلخوشی های مردم، بلکه تحریم تلاش های سالیانه هنرمندان و فیلمسازان ایرانی بود که با کلی مانع و سختی، اثری میسازند و آماده تقدیم کردنش به نگاه ملت و نتیجهگیری از کار و تلاششان هستند...منطقی به این سوال پاسخ دهید.
با این کار آیا تمام مشکلات کشور حل میشود؟
طبیعتا هرگز
اما بعد از آن کشمکش ها، امروز دوسال از آن دوران میگذرد و جهت اتحاد و همبستگی سینمای ایران و برای جلوگیری از بحران و لطمه زدن به سینما، دیگر نباید مشاجره ها و دراما های آنچنین پیش بیاید...
کاری که که احتمالا خود مسعود کیمیایی بزرگ و شهاب حسینی عزیز فراموشش کردهاند و کینهای از یکدیگر ندارند.
ولی آقای "فرزند مسعود کیمیایی" ساعاتی پیش این قصه تمام شده را دوباره از سر گرفت، دلیلش هرچه میخواهد باشد، اما حرکت نادرستیست.