بیایم خیلی ساده به قضیه نگاه کنیم. BHAG در اصل یک چیزی شبیه به Goal هست که برای یه بیزنس تعریف میشه که مهم ترین خصوصیتش بلند مدت بودنش هست. یه Goal بلند مدت درست حسابی و خیلی بزرگ. یه چیزی که وقتی می شنویمش مو به تنمون سیخ بشه.
این اصطلاح رو اولین بار Jim Collins و Jerry Porras توی کتاب Built to Last: Successful Habits of Visionary Companies معرفی کردن و به این صورت تعریفش کردند که: به نوعی یک Goal بلند مدت هست (چیزی که برای مدت زمان بین 10 - 25 سال قابل تعریف باشه) و براساس ارزش های اصلی بیزنس شما طرح بشه.
بی هگ شما اونقدری باید بزرگ باشه که گاهی این حس رو بهتون بده که " نکنه بهش نرسیم! ". درسته که بی هگ باید یه چیز بلند پروازانه باشه اما نباید این به اصطلاح Goal بزرگ ما خارج از ستون های اصلی استراتژی بیزنس مون باشه.
شاید دیده باشید که گاهی اونقدری درگیر روزمره های کسب و کارمون می شیم که شاید تصویر بزرگ و اصلی کاری که داریم انجام می دیم رو به کلی فراموش کنیم. یکی از مهمترین ارزش هایی که Bhag برای ما ایجاد میکنه دقیقا جلوگیری از همچین چیزیه. این دید رو به ما میده که می تونیم ده سال دیگه کجای این بازار باشیم و چه مرحله هایی رو آنلاک کرده باشیم.
Enable human exploration and settlement of Mars (SpaceX)
نکته ای که توی تعریف بی هگ می تونه خیلی مهم باشه، شفافیت و clear بودنشه. اینکه هرکسی از سازمان شما بتونه درکش کنه و مهمترین اینکه لازمه همه افراد مجموعه از اون آگاه باشن و دقیقا بدونن که داریم برای چه چیزی تلاش می کنیم. این موضوع حتی زمانی که بخوایم نیروهای جدید استخدام کنیم هم بهمون اتمسفر فکری خوبی میده. وقتی تو میدونی که قراره چه اتفاق بزرگی رو در طول این سالها رقم بزنی، احتمالا فاکتورهای جدیدی در حین بزرگ کردن تیمت در نظر میگیری.
Joe Vitale : یه هدف باید یه ذره شما رو بترسونه و در عوض کلی شما رو هیجان زده کنه
بی هگ شما باید اونقدری بزرگ باشه که اطمینان 100% درموردش نداشته باشید. همیشه یه مقداری ترس از نرسیدن بهش نیازه که وجود داشته باشه. در اصل وقتی شما به یه چیز قابل دستیابی فکر میکنید، احتمالا دیگه اون هیچان و آدرنالین رو به مراتب کمتر تجربه ش می کنین و هیجان انگیز بودن و یکمی غیر قابل دستیابی بودن، جزو مهم ترین قواعد یه بی هگ خوبه و این هم بدیهیه که وقتی داریم درمورد همچین موضوعی صحبت می کنیم، لازمه که بتونیم Goal مون رو اندازه گیری هم بکنیم. پس به نوعی دومین فاکتور یه بی هگ خوب، قابل اندازه گیری بودنش هست.
مثل هر هدف گذاری دیگه ای که انجام میشه، نیازه که تمام اعضای تیم به BHAG پایبند باشن و بیزنس هم مرتب به بررسی این موضوع بپردازه که کل تیم چقدر در این مسیر قرار دارن. اینکه هدف گذاری بی هگ بلند مدت هست، ممکنه که باعث بشه تا به دست فراموشی سپرده بشه(!) که برای این موضوع میشه به صورت ماهانه BHAG رو مورد بررسی قرار داد.
چندتا از BHAG هایی که احتمالا به گوشمون خورده باشه:
Facebook : make the world more open and connected” and “give everyone the power to share anything with anyone.
Google : organize the world’s information and market it universally accessible and useful.
خیلی وقت ها بی هگ حتی افراد بیرون سازمان ما رو هم تحت تاثیر قرار میده و باعث میشه که آدم ها و افرادی که به نوعی با ما در ارتباط هستند، دید متفاوت تری نسبت به ما و کاری که داریم انجام میدیم داشته باشن.
اصلی ترین وجه تمایز این دو با هم بحث بلند مدت و کوتاه مدت بودنش هست. ما توی او کی آر به صورت فصلی اقدام به برنامه ریزی می کنیم اما توی Bhag خیلی بلندمدت تر به ماجرا نگاه می کنیم.
مورد دومی که توی این موضوع به نظر می رسه اینه که شاید بشه گفت OKR کمی واقع بینانه تر هست و خیلی دقیق تر پرداخته به این که چطوری باید توی کوتاه مدت به هدفگذاری هامون برسیم.
بی هگ تفاوت هایی با ویژن هم داره که به نظرم اگه دوست داشتید توی نظرات درموردش بنویسید.
خودم: من این محتوا رو از طریق لینک های زیر گردآوری کردم، الزاما ترجمه نیست و صرفا مجموع برداشت خودم رو از این موضوع نوشتم و قطعا خوندن منبع های اصلی خیلی بیشتر بهتون کمک می کنه. قطعا که این محتوا صرفا در حد نوشته خودمونی هست و جای کار داره. به همین خاطر خوب میشه که درموردش نظر بنویسید.
توی توییتر بیشتر فعال هستم و خوشحال میشم که دنبالم کنید :
لینکدین من:
منابع:
https://blog.growthinstitute.com/scale-up-blueprint/bhag-big-hairy-audacious-goal
https://www.sitepoint.com/how-to-create-a-big-hairy-audacious-goal/
https://www.investopedia.com/terms/b/big-hairy-audacious-goal-bhag.asp
https://www.jimcollins.com/article_topics/articles/BHAG.html
https://www.whatmatters.com/resources/okrs-and-bhags-difference-between/