مجموعه ای از ویژگی هایی که برای همه ی ما معنی مشترکی دارد ، سازنده ی شخصیت هست ، برای مثال همه ی ما یک تعریف نسبتا مشترک به صداقت داریم و اگر فردی در این چهارچوبِ تعریف قرار بگیرد ما ویژگی صداقت رو بخشی از شخصیتش در نظر میگیریم . در نهایت مجموعه ای از این ویژگی ها ، سازنده ی شخصیت است و ما بدلیل وجود این شخصیت یک فرد رو دوست داریم یا اینکه ازش متنفر میشیم .
اما ما فقط برای انسان ها شخصیت تعریف میکنیم ؟ آیا اینکه شیر رو سلطان جنگل میدونیم یا گرگ رو بی رحم معرفی میکنیم یا سگ رو وفادار خطاب میکنیم در حال شخصیت بخشی به اون ها هستیم ؟ با این وجود تعریف شخصیت فقط برای موجودات زندست یا برند ها هم میتونن شخصیت داشته باشند ؟
با وجود ظاهر بیرونی سرد و بی روح و غیر انسانی برند ها ، اما واقعیت این هست که جریان عواطف و احساسات انسانی بین ما و برند ها وجود دارد .
شما تا حالا شده یک برند رو دوست داشته باشین یا ازش متنفر باشین ؟ در همایش ها و مراسم های یک برند با اشتیاق شرکت کنید ؟ از یک برند و محصولاتش در بحث با فرد دیگر در کامنت های اینستاگرام دفاع کنی ؟ یا بعد از تموم شدن قهوه در یک کافه ، تصویر تجربه ی اون روز رو در اینستا به اشتراک بذاری و با تگ کردن پیج کافه ، اون ها رو هم در قاب اون لحظه و حال خوبت شریک کنی ؟ تا حالا شده از یک محصول استفاده کنی تا بتونی جایگاه اجتماعی یا سطح مالی و ... رو به دیگران نشون بدی ؟
حتی اگر حداقل یکی از این موارد رو تجربه کردی یا توسط دیگران دیدی ، به این معنی هست که شاید دیگه همه ی برند ها اون معنی سرد و بی روحی که گفتیم رو برای مصرف کنندگانشون ندارن ، به همین دلیل برند ها در ذهن مخاطبین تبدیل به انسانی شدن که میشه دوستش داشت یا ازش متنفر شد ، میشه ازش دفاع کرد یا اینکه ازش انتقاد کرد تا بهتر بشه ، ما مجموعه ای از روابط انسانی رو با برند ها شروع کردیم چون از اون ها شخصیت انسانی ساختیم .
زمانی که به برند ها ویژگی های شخصیت انسانی بدیم ، در حال طراحی شخصیت برند هستیم .
برای مثال اگر برند چرم درسا یا نوین چرم انسان بودن ، چه ویژگی هایی داشتن ؟
-تحصیلاتشون چی بود ؟
-مدرن بودن یا سنتی ؟
-لباس چی میپوشیدن ؟
-وضعیت مالیشون چطور بود ؟
-چطور حرف میزدن ؟
- دوستاشون چطوری بودن ؟
و ...
کارهای زیادی هست که دوست داریم انجام بدیم ، اما همه ی اینکار ها در توان اجرایی ما نیست و فقط در خیالات و تخیل ها و آرزو های ما میمونه ، اما به این معنی نیست که اون ها رو از ذهنمون پاک کنیم ، ما با وجود پذیرش نقص ها و محدودیت های انسانیمون ، از هر چیزی که قوی تر ، بالاتر و توانمندتر از ما باشه و بتونه اون محدودیت ها رو پشت سر بذاره استقبال میکنیم . درسته ما نمیتونیم با تمامی اتفاقات و دلایل اتفاقات بد در دنیا بجنگیم اما میتونیم شخصیتی مثل بتمن رو بسازیم یا اسپایدر من با ویژگی های فرابشری و یا حتی میتونیم شخصیت های انیمیشن شگفت انگیزان رو بسازیم که هر کدوم دارای یک ویژگی ای هستند که برای ما در تخیلات وجود داره ، پس ما با وجود پذیرش این محدودیت ها ، برای پاسخ به تخیلاتمون شروع کردیم به ساختن کاراکتر ها و با شخصیت بخشی به اون ها ، از محدودیت های ذهنیمون عبور کردیم .
اما یکسری ویژگی های مثل زیبایی ، لوکس بودن ، متعلق به جامعه ی مرفه ، جنتلمن بودن ، سریع بودن و ... از مواردیست که ما به اون ها علاقه داریم و تمایل داریم که از نگاه خودمون و همچنین نگاه دیگران در یک جایگاه مناسب در میزان این ویژگی ها در شخصیتمون قرار بگیریم .
به همین دلیل به دنبال ابراز این ویژگی ها با شیوه های متفاوت هستیم ، یکی از این شیوه ها برند ها و شخصیت اونهاست . ما نمیتونیم لوکس ترین باشیم اما با پوشیدن و استفاده کردن از برند های لوکس مثل رولکس و یا ورساچه میتونیم خودمون رو لوکس و متعلق به جامعه ی مرفه معرفی کنیم .
ما با شخصیت برند ها و ارتباطی که با اونها برقرار میکنیم میتونیم خودابرازی کنیم ( البته در تمامی صنایع این امکان وجود ندارد )
من در یک مقاله ی جامع راجع به شخصیت برند و نحوه ی طراحی شخصیت برند صحبت کردم و میتونه براتون جالب باشه اگه به ساختن یک ارتباط واقعی بین برندتون و مشتریاتون فکر میکنید .