نویسنده؛ دوستدار کتاب، فلسفه و سینما
حیات عقلانی

آدمی در طول عمر خود از سه حیات بهرهمند است،اول حیات نباتی است اینگونه که مانند یک گیاه روزی در رحمی بذرش کاشته میشود،مانند جوانه ای که سر از خاک برمیآورد متولد میشود،رشد میکند،رشد میکند و رشد میکند و در آخر روزی پژمرده حال به آغوش خاک باز میگردد. دوم حیات حیوانی است که به واسطه آن میخورد،مینوشد،میخوابد،حرکت و جفتگیری میکند،خشم و آسودگی و غم و شادی را تجربه کرده و آنچنان که بتواند برای بقای خویش میجنگد،به نقطه اوج عمر خود که رسید با شیبی ملایم رو به فرسودگی میرود تا آن زمان که نه توان خوردن نوشیدن و جفتگیری داشته باشد و نه هیچ احساسی را درک کند و برای همیشه در آغوش خاک به خواب رود.
عمده انسان ها زندگیشان در همین دو شیوه حیات خلاصه میشود و گاهی یک گیاه یا حیوان میتواند در مقوله نیک زیستن با آنها به رقابت بپردازد چرا که بعضیشان حتی حیات نباتی و حیوانی شرافتمندانه ای ندارند و «فردا که از این دیر فنا درگذرند با هفت هزار سالگان سربهسرند» و هیچ یادی از آنها به جای نخواهد ماند؛اما بعضی انسان ها بعد از مرگشان نمیمیرند،انسان هایی که از آن سوی تاریخ قابل رویتاند و تا جهان جهان است افکارشان بر نسل های بعدی بشر تاثیر گذار خواهد بود،وجه تمایز این جاودانگان با انسان های بیاثری که از فنا تا فنا برای بقا سرابگونه شان میجنگند حیات عقلانی است،سومین حیاتی که انسان میتواند از آن بهره ببرد؛این حیات همان میل به حقیقتجویی آدمی است که در اعماق وجودش مدفون است،همان درد خوشآیند نمیدانم ها،همان عطش سیری ناپذیر به دانستن ها،همان والا ترین دلیل زیستن آدمی یعنی داناتر بودن از دیروز،همان انقلابی که از درون شخص عالمی را به موازات تاریخ،فراتر از جغرافیا،تا بینهایت ها متحول میکند،همان که ما را بعد از مرگ زنده نگه میدارد.
حیات عقلانی عرض عمر ما است و محدودیتاش به خودمان بستگی دارد، «تو خود حجاب خودی انسان از میان برخیز»؛
بیاندیشید تا زنده بمانید.
مطلبی دیگر از این نویسنده
قاضی آیینهها
مطلبی دیگر در همین موضوع
هویت از دست رفته
بر اساس علایق شما
⏰ افسانهای به نام «بهترین زمان پستگذاشتن در شبکههای اجتماعی»!