خرید کتاب از آمازون در ایران
خرید کتاب از آمازون در ایران، از اون دست ماجراهایی بود که فکرش رو نمیکردم یه روز بخوام باهاش درگیر بشم. ولی خب همیشه ماجرا همونطوری که ما فکر میکنیم، پیش نمیره!
من دانشجوی دوره دکترا بودم و خب همونطور که میدونید برای تکمیل دوره، باید رساله بدید. رساله یه چیزی شبیه همون پایاننامه توی دوره فوق لیسانسه اما خب بهمراتب گستردهتر و جدیتره. موضوع رسالم انصافاً موضوع یونیکی بود که تا حالا توی کشور، کسی روش کار نکرده بود. وقتی توی برخورد با اساتید قبلیم بهشون درباره موضوعم میگفتم، کلی تعریف و تمجید میکردن و ته دلم، حسابی کیف میکردم و به قول گفتنی، خوشخُشونم میشد! ولی خب این تازه شروع ماجرا بود و روحمم خبر نداشت که زندگی برام چه خوابی دیده!
دردسرهای جستجو!
همیشه تک بودن، دردسرای خاص خودش رو داره و خرید کتاب از آمازون در ایران، مشکل غیرمنتظرهای بود که درواقع به انتخاب موضوع رساله مربوط میشد. من دست روی موضوعی گذاشته بودم که تا قبل از این، کسی توی کشور به اون شکل روش کار نکرده بود و همین، باعث میشد که کار من خیلی سخت بشه. شخصاً هیچ کتابی رو سراغ نداشتم تا اینکه استادم، بالاخره یه منبع بهم معرفی کرد که میتونست کارم رو راه بندازه اما همونجا تأکید کرد که پیدا کردن اون کتاب توی ایران، احتمالاً کار خیلی سختیه.
هیچوقت فراموش نمیکنم که با چه اعتمادبهنفسی، آروم روی میز استادم کوبیدم و بهش گفتم: از زیر سنگم شده گیرش میارم آقای دکتر!
خیلی زود شروع کردم به گشتن! تهران به این بزرگی رو زیر پا گذاشتم و به هر کتابفروشی که به فکرم میرسید و نمیرسید، سر زدم. تلفنی و حضوری از هر جا که فکرش رو بکنید پرسوجو کردم اما نتیجهای نداشت. هر چقدر بیشتر میگشتم، از گمشدم اثر کمتری پیدا میکردم. اینکه این کتاب برای اکثر کتابفروشیها، حتی آشنا هم به نظر نمیرسید، عصبیم میکرد و بدون اینکه بخوام، اون تیکه از آهنگ فرزاد فرزین که میگفت، "تهرانو گشتم تهران دودی، دنیا رو گشتم اما نبودی" هی توی مغزم پلی میشد!
نه کتابفروشیها، نه کتابخانهها و نه وبسایتها، هیچکدوم این کتاب رو نداشتن. این بین تونستم چند تا وبسایت پیدا کنم که با کلی اما و اگر بهم گفتن که شاید ورژن پیدیاف کتاب رو بتونن برام گیر بیارن اما پیدیاف، چیزی نبود که مشکل من رو حل کنه.
وقتی خرید کتاب از آمازون در ایران، تبدیل به یه مسئله جدی میشه!
ایده سفارش کتاب از آمازون، طی یه برخورد اتفاقی با یکی از اساتیدی که توی دوران کارشناسی ارشد، باهاش کلاس داشتم به سرم زد. وقتی از وضعیت رسالم پرسید، ماجرا رو براش تعریف کردم. وقتی حرفام رو شنید، بهم گفت با این توضیحاتی که تو دادی انگار جز خرید کتاب از خود آمازون راهی باقی نمیمونه!
چی میشنیدم؟ خرید کتاب از آمازون در ایران؟ مگه داریم اصلاً؟! با این وضع تحریم؟ با این قیمت دلار؟ مگه میشه؟ وقتی اینا رو به اون استادم گفتم، ایشون گفت اگه خودت نمیتونی تهیه کنی، باید از کسی کمک بگیری.
برای من فرقی نمیکرد کی، چی و چطور قراره کمکم کنه و فقط میخواستم مشکلم یه جوری حل شه. استادم تلفن یه بنده خدایی رو بهم داد و بهم پیشنهاد کرد که یه تماس باهاش بگیرم. عصر همون روز باهاش تماس گرفتم و رفتم دیدنش. اتفاقاً مدیر یکی از کتابفروشیهایی بود که قبلاً بهش سر زده بودم. مرد محترم و باشخصیتی بود و بعد از شنیدن حرفام، تلفن یه بنده خدای دیگهای رو بهم داد و گفت: این آقا هر کتابی رو میتونه برات پیدا کنه. لحنش خیلی مطمئن بود و این حسابی امیدوارم میکرد.
خرید کتاب از آمازون در ایران یا ترکمانچای؟!
بعد از تماس گرفتن با اون آقا که درواقع یه واسطه یا دلال باسابقهی کتاب بود، رفتم پیشش و ماجرا رو بهش گفتم. اونم بعد از تماس گرفتن با دو سه نفر، بهم گفت این کتاب رو برام پیدا میکنه اما این بین چند تا شرط گذاشت:
نمیدونم چرا ناخودآگاه یاد قرارداد ترکمانچای افتادم! به اون آقا گفتم که فکرام رو میکنم و بهتون خبر میدم. هرچند همون لحظه هم متقاعد شده بودم که برای خرید کتاب از آمازون در ایران، راهی جز اعتماد به واسطهها ندارم. ولی خب؛ همونطور که گفتم، همیشه ماجرا اونطوری که ما فکر میکنیم پیش نمیره و خوشبختانه این بار ماجرا خیلی خوشگل پیش رفت!
وقتی مسئله خرید کتاب از آمازون در ایران، مثل آب خوردن شد!
با وجود اینکه هیچ خیری توی خدمت سربازی نمیدیدم، اما همین موضوع یه طورایی بهانهای شد تا مشکلم حل بشه. توی یکی از مراجعاتم به بنیاد ملی نخبگان برای گرفتن پروژه کسر خدمت بود که با یه عزیزی، اتفاقی آشنا شدم که اونم میخواست پروژه کسر خدمت بگیره. آقا دانیال!
توی اون مدت انتظار، از هر دری با هم حرف زدیم تا رسیدیم به موضوع رساله من. اون دانیال که الآن یکی از صمیمیترین رفقای منه، راهی رو جلو پام گذاشت که خرید کتاب خارجی از آمازون در ایران رو از یه اتفاق تقریباً غیرممکن، به یه کار خیلی آسون تبدیل کرد. همین آشنایی بهانهای شد تا من کپیفای رو بشناسم! اولش مطمئن بودم که به همین سادگیها نیست اما وقتی دانیال فرایند خرید کتاب از طریق کپیفای رو برام توضیح داد، باور کردم که خلاصه یه راهحلی برای مشکلم پیدا شده. وقتی فهمیدم خود دانیال هم تا الآن چند بار از طریق کپیفای، از آمازون کتاب خریده، تقریباً جای هیچ شک و تردیدی برام باقی نموند.
خرید کتاب از آمازون رو با کپیفای تجربه کنید!
اون همه دردسر و استرس و ناامیدی، مجابم کرد که ماجرای رساله دکترام رو براتون تعریف کنم و به همه کسایی که شرایطی مثل شرایط اون موقع من دارن، یه خبر خوب بدم.
وبسایت کپیفای، مطمئنترین مرجع برای خرید کتاب از آمازون در ایران هستش که خیلی راحت میتونه هر کتابی رو با کیفیت اورجینال، مستقیماً از خود فروشگاه Amazon براتون تهیه کنه و در این بین، شما هیچ پول اضافهای برای تحویل کتاب خرج نمیکنید و گاهی حتی میتونید کتاب رو ارزونتر از قیمت فروشگاهیش بخرید. این برای خود منم عجیب بود اما وقتی دلیلش رو از کپیفای پیگیر شدم، برام توضیح دادن که اونا خریدار عمده کتاب از آمازون هستن و به خاطر همین، آمازون به اونا بابت خرید کتاب، تخفیفهای خوبی میده.
اینکه میگم با کپیفای خرید کتاب از آمازون در ایران، عین آب خوردن بود، اغراق نیست! ساخت یه حساب کاربری توی پنل وبسایت Copify، ثبت درخواست کتاب و بعدش شارژ حسابم برای پرداخت هزینه کتاب، همه کاری بود که من انجام دادم که کل این فرایند کمتر از نصف روز زمان برد.
بعد از ثبت سفارش، درست بعد از یک ماه (همونطور که بهم گفته بودن) یه جلد کتاب شیک و خوشگل و اورجینال تحویل گرفتم. خوشبختانه کپیفای، ورژن پیدیاف و کیندل کتابهای آمازون رو هم میفروشه و به خاطر همین، برای اینکه یک ماه وقتم تلف نشه، ورژن پیدیاف کتابی رو هم که دنبالش بودم سفارش دادم و جالب اینکه در کمتر از 24 ساعت، فایلش رو برام آماده کردن و تونستم دانلودش کنم.
وقتی برای خرید کتاب از آمازون در ایران، کپیفای رو انتخاب کنید دیگه نه لازمه استرس بکشید و نه پای قراردادهای شبه ترکمانچای بشینید! کپیفای، یه تجربه بینظیر بود و به همین دلیل، حاضرم این داستان رو ده بار دیگه برای هر کسی که کارش لنگ خرید کتاب از آمازونه، تعریف کنم.
خواندنی: