پسرم یک چراغ کوچک اسباببازی داشتT نمونه کوچکتری از چیزی که ما به آن «چراغ قوه» میگوییم. وقتی باطری آن تمام شد خواست که باطری جدید بخرم که در مسیر از مغازهای سراغ گرفتم، گفت: دو عدد باطری 2500 تومان. خود چراغقوه قیمتش 2000 تومان بود. قیمت کل چراغ اسباببازی از تعویض باطری آن ارزانتر بود.
الوین تافلر نویسنده کتابهای موج سوم و شوک آینده میگوید: «یک جفت پوتین 50 دلاری که 10 سال کار میکند ارزانتر از یک جفت پوتین 10 دلاری است که یک سال کار میکند»
مقایسه قیمت کامل چراغ قوه اسباببازی با هزینه تعویض باطری آن این سوال دفن شده اقتصادی را دوباره نبش قبر کرد که فناوری تا کجا میتواند هزینه تولید را کاهش دهد؟ اقتصاد امروز به دنبال داوم نیست، دوام دشمن اقتصاد امروز شده و بسیاری از کسب و کارها با رویکرد «عدم دوام» زندهاند.
جایگزین کردن از تعمیر کردن ارزانتر و سریعتر شده. خیلی وقت است که دیگر کسی لباس و کفش تعمیر نمیکند، چون خرید مجدد از تعمیر بهصرفهتر است. تعمیر فرایندی انسانی است اما تولید فرایندی ماشینی. قرار نیست سفر به آینده مصرف، به یک اسباببازی که از اسبابهای جدی دیروز بهتر و ارزانتر است تمام شود.
لوازم خانگی، خودرو، خانه و خیلی چیزهای دیگر هم به لطف فناوری عمر کوتاهتر و ارزانتری خواهند داشت. قسمت تلخ این ماجرا فرهنگ مصرف و تعویض است که بهسرعت زندگی و روابط ما را تحت تاثیر قرار خواهد داد. کودک ششساله من چه تغبیری از اصلاح و تعمیر در آینده خواهد داشت وقتی هر چیز خرابی سریع با یک نمونه جدید و متنوعتر جایگزین میشود؟ آیا روزی خواهد رسید که برای ترمیم و تعمیر هیچ نشان و نماد سادهای (حتا برای کودکان) وجود نداشته باشد؟
خیزش ناگهانی قیمت ارز که هر چندسال یکبار بخش زیادی از جامعه را به طبقات منفیتر درآمدی روانه میکند، بهیاد بسیاری انداخت که هنوز میتوان خیلی از چیزها را تعمیر کرد. اما تعمیر و ترمیم از سر ناچاری در اینجا آخرین راه حل است که شاید زیاد هم خوشایند نباشد. فرهنگ تعمیر و ترمیم یعنی اولین راه حل، حتا اگر در نگاه اول چندان اقتصادی به نظر نرسد.
در ظاهر باطریهای پیشنهادی فروشنده کیفیت بهتری نسبت به باطریهای قبلی چراغ اسباببازی داشت با این حال ترجیح دادم با هزینه بیشتر باطری جدید بخرم تا چراغ جدیدتر. هنوز در زندگی چیزهای زیادی هست که قابل تعویض نیست. شاید بتوانم به فرزندم بیاموزم که تعمیر و ترمیم میتواند اولین راه حل باشد آنهم نه از سر ناچاری، بلکه از سر بردباری و شاید راه حل بهتری هم باشد.