الماسهای تراش نخورده.
فیلمی شخصیت محور است که مضمون جاه طلبی مهمترین موضوع فیلم است. برادران سفدی جاه طلبی و قدرت را در محیطی کاملا تجاری و مادی به نمایش میگذارند. ابزار ورود ما به این دنیا ٱپالی است که از یکی از معادن اتیوپی استخراج شده است. تفاوت اثر مذکور با اغلب فیلمهای شخصیت محوری که در سالهای اخیر دیده ایم در کاراکترهای فرعی آن است. در اثار اینچنینی کاراکترهای فرعی چالش ها و مصائب کوچکی هستند که بر کاراکتر اصلی ظاهر میشوند و پس از مدای کنار میروند. اما در <الماسهای تراش نخورده > با هوشمندی ماراکترهای فرعی مهمترین سکانس فیلم که همانا پایان ان است را بوجود می اورنذ و اسباب اصلی ان هستند. در این میان هاوارد تنها گرداننده خواسته ها و امیال شخصیتهای فرعی است. میتوان اینگونه گفت که اگر میخواهید هاوارد راتنر جواهر فروش را بفهمید باید از ویژگی های ادمهای اطراف او سر در بیاورید. چنین تمهیدی جذاب و تا حدودی کم نظیر است. ما با ٱپال به دنیای فیلم وارد میشویم و جواهر مذکور ما را با یکی از افراد این دنیا پیوند میدهد:هاوارد راتنر که نقش مهمی در این دنیا بازی میکند. ما زندگی راتنر را از زمانی که جواهر مذکور وارد زندگی او میشود تا زمانی که از دستتان او خارج میشود نظاره میکنیم. دنیایی سرشار از جنون، حرص، قدرت و ابزار تمام انها پول. هاوارد راتنر یک پول پرست به تمام معناست که تنها چیزهایی که برایشان ارزش قائل است افراد و اشیایی است که به پول ختم میشود. او یک یهودی است. یهودی بودن یکی از ویژگی های شخصیتی اوست. در فیلم به ویژگی های انتسابی که میان پدر و پسر و پدر زن دقت کنید. پدری که از سرطان روده مرده است و ما از این طریق با پسر او هاوارد اشنا میشویم. پسری که مانند پدر علاقه ی طیادی به شرطبندی و بسکتبال دارد و پدرزنی که حاضر میشود در مزایده سهمی برای شوهردخترش پیش ببرد. آرنو یکی از اقوام نزدیک هاوارد نیز پولی از او طلب دارد و برای وصول ان به سراغ یکی از خشن ترین شرخرهای شهر رفته است. در این دنیای کوچک معشوقه هاوارد، خانواده او، دمانی فروشنده، گارنت بازیکن و قماربازان ورزش نیز وجود دارند. و نکته اساسی اثر مراوده و برخورد راتنر با این کاراکترهاست. افرادی که او را تا نهایت شادي ، غم، جنون، زندگی و در نهایت مرگ میبرند.
برادران سفدی حساب ویژه ای روی بازی ادام سندلر باز کرده اند. از انجا که تمهید فیلنامه ای انان در این است که پرسوناژ های فرعی از اغراق دوری کنند تا نقش موثر انان به صورت محسوس مشخص نشود،سندلر می بایست تمام بار فیلم را در حوزه بازیگری به دوش بکشد، کاری که ان را به خوبی هر چه تمام انجام داده است. راتنر یک دلال است، یک فروشنده. در نهایت تمام اختیارش به ان باز میگردد که بتواند مشتریانش را راضی کند و گرنه هیچکاره است. سفدی ها با ذکاوت عنصر <قمارباز> بودن را نیز به او اضافه کرده اند تا بیش از پیش به نکته مذکور تاکید کنند. حال تصور کنسد سندلر باید به گونه ای بازی کند که مرد اصلی صحنه است! کاری که او به خوبی از عهده انجام ان بر امده است. در سکانسی که اولین بار مرکز خرید هاوارد را میبینیم از نیمی از کاراکترهای اثر رونمایی میشود:دمانی دلال، گارنت ، شرخرهای آرنو و تمام حرف انها سر پول و اشیای گرانبهاست. موضوعی که تا پایان فیلم تنها مبحث انان است. هاوارد راتنر از ابتدا تا انتها فردی قدرت طلب باقی میماند، شخصیتهای فرعی نیز ویژگی های خود را حفظ میکنند. در واقع در پیرنگ فیلمنامه هیچگونه فراز و فرودی برای تحول کاراکتر ها مشاهده نمیکنید. تمام اثر نمایش اوج و فرود جهان قدرت و ثروت است. به نمایندگی هاوارد راتنر.
مهمترین سکانس فیلم در پایان آن به وقوع میپیوندد. جمع تمام شخصیتهای فرعی ای که عناصری بدون اهمیت در خوانش کلیشه ای فیلمهای شخصیت محور محسوب میشوند. آرنو و شرخرهای بی کله اش، گارنتی که دارد در بازی ای بازی میکند که راتنر ردی ان شرط بسته، جولیا معشوق هاوارد که شرط بندی را با پولی که گارنت برای آپال پرداخته انجام میدهد، اپالی که به گارنت انرژی و روحیه القا میکند، یکی از دوستان راتنر که قمارباز نیز است و به جولیا کمک میکند سود شرطبندی را بدون متوجه شدن شرخرهای ارنو از قمارخانه خارج کند. تمام اینها در کنار هم با تدوین موازی و دوربین روی دست موجهی که با بازی کم نظیر سندلر توأم شده است.نمایشی هیجان انگیز قمار، سود، قدرت و جنون پول. راتنر شرط را پیروز میشود. گارنت بازی موفقی از خود ارائه میدهد. جولیا با موفقیت پول شرط بندی را با کمک رفیق راتنر وصول میکند، در حالی که شرخر آرنو پس از این ضیافت جنون آسا به راتنر شلیک میکند. کسی تا چند لحظه پیش از مرگ اوج شادی را تجربه کرد و حال ساکت ترین مرده دنیاست. در نمای پایانی دوربین از چشمان راتنر شروع میکند و پس از وارد شدن به بدن او قطع میکند درون جواهر آپال، الماس تراش نخورده ای که ما را با قمار، ریسک و ارزش پول دردنیای فیلم اشنا کرد.