ویرگول
ورودثبت نام
علی می‌نویسد
علی می‌نویسد
علی می‌نویسد
علی می‌نویسد
خواندن ۴ دقیقه·۴ روز پیش

خاطره یا داستان؟ دنده‌عقب به ابهامات داوری مسابقۀ اتو ابزار

اعلام نتایج مسابقۀ خاطره‌نویسی «دنده‌عقب به گذشته با اتو ابزار» واکنش‌های متفاوتی را در میان مخاطبان و شرکت‌کنندگان برانگیخت. این مسابقه با همکاری سایت ویرگول، برند اتو ابزار و به داوری خانم‌ها آنالی اکبری، پژند سلیمانی، نغمه کرم‌نژاد و آقای کاوه فولادی‌نسب برگزار شد. در این یادداشت سعی دارم به نقد داوری این مسابقه بپردازم و بیش از همه به این پرسش پاسخ دهم که آیا معیارهای داوری این مسابقه با ژانر اعلام شده مطابقت داشته یا خیر.

خاطره‌نویسی و داستان‌نویسی؛ دو ژانر با دو منطق متفاوت

پیش از ورود به مصادیق لازم است ابتدا به تعاریف بپردازیم. خاطره‌نویسی، در ساده‌ترین تعریف، روایت یک تجربۀ زیسته است؛ روایتی که راوی در آن یا کنشگر واقعه است یا شاهدی محدود. در خاطره، اصل بر تعریف واقعه است به همین دلیل، خاطره‌نویسی، حتی در شکل ادبی و پرداخت‌شدهٔ آن، به محدودیت‌های ادراکی راوی وفادار می‌ماند: آنچه دیده، شنیده یا درک کرده، و نه آنچه بعدتر می‌تواند دربارهٔ ذهن و احساس دیگران حدس بزند.

در مقابل، داستان‌نویسی ژانری است که به طور ذاتی بر ساخت استوار است؛ ساخت موقعیت، شخصیت، تعلیق و معنا. در داستان، نویسنده آزادی کامل دارد که:

  • زاویهٔ دید را جابه‌جا کند،

  • از دانای کل استفاده کند،

  • به لایه‌های روانی شخصیت‌ها وارد شود،

  • و با انسجام نمادین و مهندسی‌شده به متن معنا بدهد.

این ویژگی‌ها نه‌تنها در داستان ایراد محسوب نمی‌شوند، بلکه اغلب نشانهٔ مهارت نویسنده‌اند.

پیامدهای تعارض عنوان و معیار

اگر داوران یک مسابقۀ خاطره‌نویسی به تعاریف گفته شده آگاه و متعهد نباشند، بروز برخی چالش‌ها ناگزیر خواهد بود:

  • داوری و امتیازدهی دچار سردرگمی می‌شود، 

  • آثار نویسندگانی که از آزادی‌های داستانی استفاده کرده‌اند موقعیت برتر پیدا می‌کنند، 

  • اعتبار مسابقه آسیب می‌بیند، 

  • و در بلندمدت، ژانر خاطره بیش‌ازپیش به تکنیک‌های داستانی آلوده می‌شود.

این پیامدها نشان می‌دهند که روشن نبودن چارچوب ژانری، نه فقط مشکل نظری است، بلکه اثری عملی و ملموس دارد.

بررسی مصداقی

برای روشن‌تر شدن پیامدهای ابهام در معیار داوری، ناگزیر باید به نمونه‌هایی از آثار برگزیده اشاره کرد؛ نه از سر ارزیابی ارزشی یا نقد نویسندگان، بلکه صرفاً برای نشان‌دادن اینکه معیارهای اعلام‌شده در عمل چگونه اجرا شده‌اند.

در اثر برگزیدهٔ این مسابقه، راوی متنی را روایت می‌کند که بنا بر قرائن درون‌متنی، تجربه‌ای مربوط به دوران کودکی اوست. با این حال، روایت به‌گونه‌ای پیش می‌رود که راوی نه‌تنها به آنچه در میدان دید و ادراک کودکانه‌اش قرار دارد بسنده نمی‌کند، بلکه به حالات روانی، تردیدها و ترس‌های شخصیت‌های دیگر نیز دسترسی دارد؛ شخصیت‌هایی که در موقعیت روایی، خارج از امکان مشاهده و ادراک مستقیم راوی قرار می‌گیرند.

این گسترش آگاهی راوی، در منطق داستان‌نویسی امری پذیرفته و حتی مطلوب است؛ چرا که به تعمیق شخصیت‌پردازی و پیشبرد درام کمک می‌کند. اما در چارچوب خاطره‌نویسی، به‌ویژه خاطره‌ای که بر تجربهٔ زیستهٔ کودکانه تکیه دارد، چنین دسترسی‌ای به جهان درونی دیگران به‌سادگی قابل توجیه نیست و مستلزم عبور از محدودیت‌های ژانر خاطره است.

نمونهٔ دیگر، انسجام نمادین متن است؛ از جزئیات بدنی و بصری گرفته تا تصویر پایانی که به‌وضوح کارکردی جمع‌بندی کننده و معنا دهنده دارد. این نوع طراحی نمادینِ یک‌دست و هدفمند، نشانهٔ تسلط نویسنده بر ابزارهای داستانی است و در داستان کوتاه، نقطهٔ قوت محسوب می‌شود. با این حال، در خاطره‌نویسی، چنین انسجامی معمولاً حاصل بازسازی و مهندسی روایی است، نه صرفاً بازگویی یک تجربهٔ زیسته.

در اینجا پرسش اساسی این است که چرا چنین آثاری، با این میزان از آزادی داستانی، در مسابقه‌ای با عنوان خاطره‌نویسی پذیرفته شده‌اند. آیا برگزارکنندگان مسابقه حاضر بودند بر سر «موضوع» مسابقه همین‌قدر انعطاف نشان دهند؟!

وقتی معیارهایی مانند «داستان‌پردازی جذاب» و «ساختار روایی درست» بدون تفکیک ژانری به کار گرفته می‌شوند، طبیعی است که آثاری با پرداخت داستانی در موقعیت برتر قرار گیرند؛ حتی اگر این پرداخت، مستلزم عبور از محدودیت‌های خاطره‌نویسی باشد.

در چنین شرایطی، مسئله نه انتخاب یک متن خاص، بلکه الگویی است که داوری تثبیت می‌کند: الگویی که به شرکت‌کننده می‌آموزد برای موفقیت، بهتر است از منطق خاطره فاصله بگیرد و به سمت داستان حرکت کند. این پیام ضمنی، دقیقاً همان نقطه‌ای است که ابهام معیار داوری از سطح نظری، به پیامدی عملی تبدیل می‌شود.

جمع‌بندی

آنچه در این یادداشت مطرح شد تلاشی است برای روشن‌کردن نسبت میان عنوان یک رویداد ادبی و منطق داوری آن. بررسی شاخصه‌های اعلام‌شده و نمونه‌های برگزیده نشان می‌دهد که در مسابقهٔ «دنده‌عقب به گذشته با اتو ابزار»، مرز میان خاطره‌نویسی و داستان‌نویسی به‌روشنی تفکیک نشده و همین ابهام، داوری را در موقعیتی دوگانه قرار داده است.

اگر معیارهای داوری عملاً بر منطق داستان‌نویسی استوار بوده‌اند، عنوان «مسابقهٔ خاطره‌نویسی» عنوانی گمراه‌کننده بوده است؛ و اگر نیت برگزارکنندگان وفاداری به ژانر خاطره بوده، شاخصه‌های داوری و نتایج نهایی این وفاداری را بازتاب نداده‌اند.









دنده عقب با اتو ابزار
۱۸
۲۵
علی می‌نویسد
علی می‌نویسد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید