ویرگول
ورودثبت نام
علی می‌نویسد
علی می‌نویسد
علی می‌نویسد
علی می‌نویسد
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

راز طلایی نویسندگی که به هیچ دردم نخورد


"من نمی‌دانم چه باید بنویسم." این جمله را یک معلم نویسندگی می‌گوید، بعد از اینکه گفته بود "اگر مادرتان مریض است بنویسید، اگر شکست عشقی خورده‌اید بنویسید، اگر امتحان آیلتس دارید…" بعد می‌پرسد: "نمی‌دانید چه باید بنویسید؟ همین را بنویسید." دست‌هایش را در جیبش فرومی‌برد و پشت‌هم تکرار می‌کند: "من نمی‌دانم چه باید بنویسم. من نمی‌دانم چه باید بنویسم." و ادامه می‌دهد "من نمی‌توانم بنویسم. چرا نمی‌توانم؟ شاید در کودکی…" ناگهان حالت چهره‌اش عوض می‌شود و چند بار پشت‌هم و با لهجۀ اصفهانی می‌گوید "عه عه عه" و بعد با لهجۀ تهرانی داد می‌زند "اومد" که یعنی انسداد فکری تمام شد و نوشتن آغاز.

اگر در اینستاگرام مطالب مرتبط با نویسندگی را دنبال می‌کنید حتماً این ویدئو را دیده‌اید. و حتماً این نصیحت را بارها از نویسنده‌های ریزودرشت شنیده‌اید که "فقط باید بنشینی و بنویسی" و بعد نشسته‌اید روبروی کاغذ و سعی کرده‌اید "فقط بنویسید." اما چند نفر را سراغ دارید که با این روش نویسنده شده‌اند؟ و آیا این "فقط بنویس" مثل این نیست که به یک آدم افسرده نصیحت کنیم "شاد باش"؟ یا به آدمی که وحشت کرده بگوییم "نترس"؟

من هم موافقم. اگر بتوانید بنشینید و بنویسید و بنویسید بالاخره نویسنده درونتان را پیدا می‌کنید، درست همان‌طور که اگر به کودکتان به‌اندازه کافی شیر بخورانید او را به بلندقدترین نسخه خودش تبدیل خواهید کرد. اما اگر هر چه کنید نتوانید آن سد اولیه را بشکنید و "بنویسید" چه؟ شاید این جبر طبیعت است. بالاخره یک جامعه به دکتر و مهندس و معلم و کارگر هم نیاز دارد و شاید شما از آنهایی هستید که باید بی‌خیال شوید. اما اگر نتوانید بی‌خیال شوید چه؟ اگر بپرسید "تو مگه بچه‌ات به شیر حساسیت داشته باشه بی‌خیال قد کشیدنش میشی؟" آن وقت چه؟ جواب چیست؟ اگر به اینجا برسید احتمالاً کارتان کمی پیچیده است؛ چون حالا باید بگردید دنبال جواب و اگر پیدایش نکنید احتمالاً حسرتش به دلتان می‌ماند.

عدم توانایی شما در اینکه بنشینید و "فقط بنویسید" ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد: خانوادگی، اقتصادی، سلامتی… ممکن است پدری داشته باشید که نوشتن را تحقیر می‌کند. ممکن است به یک نوع فوبیا مبتلا باشید… ممکن است… اما اگر هیچ‌کدام از این مشکلات را نداشته‌اید و ننوشتن‌تان فقط و فقط به‌خاطر این بوده که نتوانسته‌اید "فقط بنویسید" من برای شما یک نظریه دارم. اصلاً این یادداشت را نوشتم که نظریه‌ام را بگویم:

نوشتن فکر کردن است و فکر کردن دردناک. هر بار که فکر می‌کنیم این خطر وجود دارد که بنیان‌های اعتقادی‌مان به هم بریزد. هر بار که فکر می‌کنیم درواقع داریم به تونل وحشت خاطرات سر می‌زنیم. درون ذهن ما دنیایی از درد و خطر پنهان شده و واقعاً حق داریم که بترسیم از سر زدن به این دنیای مخوف. اما واقعیت این است که هنر در همین دنیاست که شکل می‌گیرد. هنر سوختش را، مواد اولیه‌اش را از همین دنیا تأمین می‌کند. پس مهم نیست اگر همیشه انشاهای خوبی می‌نوشته‌اید، مهم نیست اگر ذاتاً گوش موسیقایی خوبی دارید یا تصور فضایی‌تان محشر است، تا نتوانید بنشینید و خودتان را به چالش بکشید، تا نتوانید به هزارتوی ذهنتان بروید نمی‌توانید خلق کنید.

نویسندگیچالش نویسندگیتمرین نویسندگیکتاب بازهنر
۶
۳
علی می‌نویسد
علی می‌نویسد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید