متاسفانه این روزها به دلایل متعددی،خیلی میل به قانون گریزی در میان جامعه رو به گسترش و ازدیاد است.
از آن بدتر اینکه خیلی از افراد سودجو و منفعت طلب نیز منتظر این هستند تا از این آب گل آلود ماهی بگیرند.
نمونه بارز آن را در رانندگی در سطح جامعه به خوبی می توان مشاهده کرد.
فقط کافی است که بعضی از افراد متوجه شوند که جایی نظارت پلیس راهنمایی و رانندگی وجود ندارد.
یا مثلاً در چهارراهی دوربین آن کار نمیکند و از تخلفات عکس نمیگیرد.
آن وقت است که این شهروندان نهایت سوء استفاده را از شرایط موجود به نفع خودشان خواهند کرد و بدون توجه به حق و حقوق دیگران راه خودشان را خواهند رفت.
بارها خودم شاهد بودم که بعضی از موتور سواران و حتی گاهی بعضی از کسانی که با ماشین به جابجایی مسافران میپردازند با سرعت تمام چراغ قرمز را رد کرده اند تا زودتر به کار خودشان برسد،چون خبر داشتند که دوربین آنجا خراب است.
برعکس آمدن بعضی از موتور سواران و رانندگی در خط ویژه که دیگر به نوعی حق مسلمشان شده است.
اما ورود ممنوع رفتن در کوچههای یک طرفه اغلب موجب طلاقی با خودرویی میشود که در مسیر اصلی و صحیح خود قرار دارد.
اینجاست که با نبود وجود پلیس راهنمایی و رانندگی تضاد منافع بین شهروند محق و شهروند خاطی پیش میآید.
صحنهای که شاید زمانی فقط در کوچههای شلوغ مرکز شهر پیش می آمد،اکنون به لطف ازدیاد اتوموبیل و نبود فرهنگ صحیح رانندگی در بین بعضی از رانندگان ،در بیشتر کوچه و پس کوچههای شهر رخ میدهد.
در این مواقع، اغلب دیگر شهروندان و رهگذران سعی میکنند با دعوت طرفین به صلح و صفا و صمیمیت یک جوری مسئله را موقتا حل کنند.
کوچههای اطراف خانه ما هم چند سالی است که یکی در میان ورود ممنوع شده و به صورت یک طرفه درآمده است.
با این اتفاق دسترسی و مسیر رسیدن به منزل ما کمی طولانیتر شده است.
ولی با این حال از همان ابتدا من با خودم قرار گذاشتم که همواره مسیرم را دورتر کرده و از کوچههایی که ورود ممنوع نیستند عبور کنم.
حتی در صبحهای خیلی زود هم که شاید خودرویی در خیابان نباشد،بازهم من طبق روال صحیح و درست به صورت خودکار و اتوماتیک از مسیر غیر ممنوع عبور می کنم.
اما بارها شده است که من در کوچه یک طرفه با خودرویی مواجه شدم که در مسیر غلط و ممنوع در حرکت است.
در این گونه مواقع من اغلب با اعتماد به نفس تمام به حرکتم ادامه میدهم و به طرف مقابل اجازه عبور نمیدهم تا متوجه خلاف و اشتباهی که کرده است بشود.
چند روز پیش هم مشابه همین مسئله در یکی از خیابانهای باریک اطراف منزل ما افتاد.
خودروی یک شهروند خلافکار با اعتماد به نفس تمام روبروی من آمد و ایستاد و راه عبور مرا بست.
من با دست به ایشان اشاره کردم که شما ورود ممنوع آمدهاید و باید دنده عقب برگردید،اما آن راننده خلافکار امتناع کرد و همچنان منتظر بود که من به عقب برگردم.
رهگذران عبوری هم به من پیشنهاد میکردند که:«ای بابا همه ما در یک مملکت زندگی میکنیم! حالا شما کوتاه بیا و کمی عقب بگیر تا ایشان که تا اینجا آمده است رد شود و برود!»
من مخالفت کردم و به آن شهروندهای عزیز عرض کردم:«سالها همینطور در برابر بی قانونی و عدم رعایت قانون کوتاه آمدهایم که وضع جامعهمان اکنون اینگونه شده است.»
از ماشینم پیاده شدم تا از پلاک خودروی روبرویی عکس بگیرم و به پلیس راهنمایی اطلاع بدهم.
در همین لحظه راننده جوان ماشین خلافکار دنده عقب گرفت و به سرعت راه را برای من باز کرد.
موقع گذشتن از کنارش پوزخندی به من زد و گفت آن عکس را به یادگاری پیش خودت نگه دار!
من آدم حاضر جوابی نیستم و در آن لحظه پاسخی به ذهنم نرسید،اما بعدها که فکر کردم پیش خودم گفتم باید با آن جوان خام می گفتم شهروند عزیز من در اینجا به تو سخت گرفتم تا تو اذیت شوی و متوجه نقض قانون شده و آن را رعایت کنی،به این امید که تو هم در جایی بر اساس قانون به دیگری سخت بگیری تا او را ملزم به رعایت قانون کنی،شاید که این چرخه ادامه پیدا کند و موجب شود تا روزی احترام و رعایت قانون در ایران عزیز برقرار شود.
بله حرف آن رهگذران درست است،همه ما در یک مملکت زندگی می کنیم،پس خودمان باید با قانونمندی به فکر اصلاح شرایط جامعه مان باشیم.
در پایان از شما صمیمانه تشکر می کنم که نوشتار من را مطالعه کردید و مشتاقانه امیدوارم که شما همچنان پیگیر مطالب دیگر من نیز باشید.
دوستدار شما
علی میرکمالی
چهارشنبه
پانزدهم شهریورماه یکهزار و چهارصد و دو
1402/6/15
باکمال احترام از شما دعوت می کنم؛«بینقص نباشید،فقط سعی کنید که بهتر شوید و پیشرفت کنید»که من به تازگی در سایت ویرگول منتشر کردم را نیز بخوانید،بدانید و به کاربرید:
اگر مایل به دیدن مطالب کاملتر و ویدئو های بیشتر در زمینه یادگیری مهارت هستید،به شما پیشنهاد می کنم که به کانال تلگرام من به آدرس زیر بپیوندید: