جامعهای که در آن اخلاق و ارزشها فرو بریزد، هیچ میزان از توسعه اقتصادی، رشد تکنولوژیک یا سیاستورزی مدرن نمیتواند آن را نجات دهد. ما امروز در ایران با بحران نهفتهای مواجهایم که کمتر درباره آن با صداقت صحبت شده است: فروپاشی اخلاقی.
از رانندگی تا رقابت تجاری، از سیاستورزی تا مدیریت سازمانی، نشانههای تضعیف اصول اخلاقی قابل مشاهدهاند. آنچه در دهههای گذشته صرفاً یک «انحراف رفتاری محدود» تلقی میشد، اکنون در بسیاری از حوزهها تبدیل به «هنجار غالب» شده است. بیاعتمادی، دروغ، ریا، منفعتطلبی و بیمسئولیتی، روزبهروز جای بیشتری در ذهن و رفتار جمعی ما باز کردهاند.
اما چرا این اتفاق افتاد؟ چگونه جامعهای که روزگاری با ارزشهایی مانند صداقت، جوانمردی، احترام به بزرگتر، و قناعت شناخته میشد، به جایی رسیده که سودگرایی بیاخلاقانه و قدرتطلبی بدون تعهد، مشروع جلوه میکنند؟
پاسخ در فقدان رهبری اخلاقمحور نهفته است.
رهبری، در هر سطحی که باشد—خانواده، سازمان، دولت یا رسانه—نقش اصلی را در شکلدادن به الگوهای رفتاری جامعه دارد. وقتی رهبران به جای وفاداری به اصول اخلاقی، به سازش با منافع زودگذر تن میدهند، پیام خطرناکی به جامعه ارسال میشود: اینکه «هدف، وسیله را توجیه میکند.»
در چنین بستری، جاودانگی در رهبری دیگر نه یک مزیت، بلکه یک ضرورت تاریخی است. جامعه ما نیازمند رهبرانی است که اخلاق را نه ابزار تبلیغات، بلکه سنگ بنای عمل خود بدانند. رهبرانی که حاضر باشند بهای ایستادگی بر ارزشها را بپردازند، حتی اگر آن مسیر، کندتر و سختتر باشد.
📘 این متن، اقتباسی است از یکی از فصلهای کتاب در حال نگارش من:
جاودانگی در رهبری: ساختن اثر ماندگار فراتر از زمان (سومین کتاب از پروژه «چیرگی در رهبری»)
در این کتاب، نقش اخلاق در خلق میراث ماندگار، تمایز میان رهبری اثرگذار و صرفاً موفق، و بازتعریف قدرت بر پایه ارزشها مورد بررسی قرار میگیرد.
🔗 لینک مقاله فصل اول - جاودانگی در رهبری
