سید علی موسوی فرد
سید علی موسوی فرد
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ روز پیش

یتیم

دوباره دل شده پر از یاد یار

آدینه رفت اما نیامد بهار


یتیم دیدنش شده شاپرک

فتاده دون به زیر پای فلک


غروب شد خموش شد چلچله

درون سینه اش ز غم ول وله


دوباره موج غم میان جهان

گرفته دیو ز شهد گل کام جان


سپاه یخ شده ز هر سو عیان

تن نحیف مرد ندارد توان


بسان شب شده سیه بخت مرد

نمانده طاقتش ز جور و کمند


امید مرد بماند به هفت روز بعد

بیاید او شود تمام داغ و درد


زند به کعبه دست و گوید به جان

منم طلوع فجر به نام انسان

با آحاد مختلف مردم و هنرمندان ، بواسطه کار خود ارتباط داشته ام و وظایف گوناگون اجرایی دولت را می شناسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید