در این مقاله می خوم ترجمه ی(بهتر بگیم یه برداشت از جانب خودم به صورت روان) یکی از مقالات مجله ی harward business review رو بگذارم که در آخر این مقاله می تونید اصل خود مقاله رو بخونید.
این مقاله به این موضوع اشاره داره که رشد و پیشرفت هوش مصنوعی چه تاثیراتی میتونه از نظر روحی روانی روی افراد داشته باشه و این تاثیرات روانشناختی چطور بیزینسها و کسب و کارها رو تحت تاثیر قرار میده.
سوال اولی که مقاله میخاد بهش پاسخ بده اینکه اگه ما بخواهیم به عنوان یک شرکت یا استارتاپ یه محصولی رو طراحی کنیم بهتره در کدوم بخش هاش از هوش مصنوعی استفاده کنیم و در کدوم بخش هاش بی خیال هوش مصنوعی بشیم.
مقاله با یه مثال جالب شروع میکنه و میگه که در دهه ۱۹۵۰ میلادی یه شرکتی یه نوع پودر کیک اختراع کرد که شما کافی بود که یه مقدار آب باهاش مخلوط کنید و بذارید تو فر تا کیکتون آماده بشه
بعد یه مدتی این شرکت دید محصولی که درست کرده به فروش نمیرسه و استقبال مردم ازش پایینه!!
اومدند و علتش رو که بررسی کرددند تا بفهمند مشکل از کجاست؟
بعد از انجام کلی تحقیقات به یه نتیجه ی جالب رسیدند:
مردم از اینکه هیچ کاری نکنند خوششون نمیاد و دوست دارند تو اون فرایند درست کردن کیک یه حرکت اضافهتری هم جدای از اضافه کردن آب انجام بدند!!!!
برای همین اون شرکت اومد از محتویات پودرش تخم مرغ رو حذف کرد و مردم باید در حین درست کردن کیک به اون پودر تخم مرغ هم اضافه میکردند، سر همین تغییر کوچیک که مردم بیشتر خودشون رو درگیر در فرایند درست کردن کیک می دیدند، فروش شرکت چند برابر شد.
حالا این مثال میخاد بگه که:
هر کدوم از ما داخل زندگی مون داریم از یه محصولی استفاده می کنیم که اون محصول یک بخش و ویژگی کلیدی داره که ما بخشی از هویت مون رو با اون تعریف می کنیم مثلا یه دوچرخه سوار حرفه ای رو در نظر بگیرید رکاب زدن برای این فرد حین دوچرخه سواری مهمه و جزیی از هویتیه که می خاد باشه( یه دوچرخه سوار حرفه ای) یه طراح حرفه ای رو در نظر بگیرید احتمالا ابزار های فتوشاپ که بتونه باهاشون جزئیات رو تغییر بده ، جز اون هویت کاریش محسوب و خیلی براش مهمه یا یه آشپز رو در نظر بگیرید این که بتونه چیزهای مختلف رو با هم ترکیب کنه تا غذا ها و طعم های جدید تولید کنه براش هویت محسوب میشه ( یعنی فرایند انتخاب مواد اولیه و ترکیب کردن شون با هم مهمه) حالا اگه شرکت ها تصمیم بگیرند هر کدوم از این جز های کلیدی رو خودکار کنند ، محصولشون فروش نمیره چون به هویت فرد لطمه می زنند و افراد این حس رو پیدا می کنند که هیچ کنترلی رو کاری که دارند انجام می دهند ندارند.
* پس دوچرخه ای که پدالش خودکاره به درد دوچرخه سوار حرفه ای نمیخوره
* نرم افزار فتوشاپی که بخاد صفر تا ،صد پروژه رو ببر جلو به درد دیزاینر نمی خوره
* پودر کیکی هم که برای آماده شدن هیچ زحمتی رو نطلبه به درد آشپز نمیخوره
پس شرکت ها باید بتوانند با تحقیقات بازار تشخیص بدهند که کدوم بخش از محصول شون با هویت مصرف کننده گره خورده که اون بخش رو خودکار و اتومات نکنند. این نکته ی مهم اولین چیزیه که در عصر هوش مصنوعی حین طراحی محصول باید بهش توجه کنیم.
نکته ی مهم دیگه اینکه چه کنیم تا در دوران هوش مصنوعی کارمون رو از دست ندیم ؟
خب ببینید یه سری کالاها وجود دارند که علاوه بر استفادهای که ازشون میشه یه معنای دیگهای هم جدای از اون کاربردشون منتقل میکنند مثلاً ساعت رولکس رو در نظر بگیرین ساعت رولکس ساعتیه که مثل هر ساعت دیگه ای زمان رو نشون میده ولی یه مفهومی رو هم منتقل میکنه و اون اینکه: فردی که داره از این ساعت استفاده میکنه از قشر ثروتمند جامعه است. یا مثلا غذای اکبرجوجه رو در نظر بگیرید: آدم فقط وقتی حس خوشمزگی این غذا رو عمیقا حس می کنه که در یک رستوران اکبرجوجه اون رو میل کنه چون برند اکبرجوجه پشتش خوشمزگی و لذید بودن رو داره
پس کالاها میتونن علاوه بر کاربردشون یک معنا و مفهوم رو هم منتقل بکنن یه سری کالا هم هستند معنای خاصی رو منتقل نمی کنند و پشت شون مفهومی نهفته نیست مثل پنکه یا آب معدنی.
حالا این مقاله میگه که کالاهایی که پشتشون یک معنا و مفهومی نهفته است اگه توسط انسان ساخته بشن مردم خیلی بیشتر راضیان و خوشحال میشن تا اینکه توسط هوش مصنوعی یا سیستم هوشمند ساخته بشه.
از طرفی کالاهایی که هیچ معنا و مفهومی پشتشون نیست اگه اینا توسط سیستم هوشمند ساخته بشن مردم بیشتر راضیاند که از این کالا استفاده کنند چرا؟ چون حس میکنند دقیقتره و خطا تو ساختش کمتر بوده
منبع: