قتل عمد فیلمی از سعید دولتخانی یک اتفاقِ بد برای سینمای ایران است که هنوز منِ بیننده در شوک اعوجاج فرهنگی آن ماندهام. فیلم از نظر حفرههای متعدد در فیلمنامه شاهکاری است که نمیتوان مابهازایی برای آن یافت و بزرگترین پرسشی که مولف باید به آن پاسخ دهد این است که شغل آقای ترکان واقعا چه بوده که اسلحه حمل میکند، برای ظاهر سازی کار خیر انجام میدهد و نقشهی قتل خواهر خود را میکشد؟ یا چرا و چگونه کاراکتر ترکان با جاست فرندِ قهرمان قصه، اردلان، ازدواج میکند و... فیلم پُر از چنین جزئیات و فکتهای غلطی است که مخاطب را به اشتباه درگیر کشمکش میکند و اندک تعلیقی هم که به واسطهی بدبختیها و فداکاریِ اردلان بوجود میآورد هیچگونه سمپاتی مشخصی با تماشاگر برقرار نخواهد کرد. بدترین سکانس فیلم لحظهای است که نشان میدهد آقای متمول قصه با دوستش در حال خوردن مشروبات الکلی همراهِ چیپس و ماست هستند. تا چندی پیش باید صحنههای سِرو و چگونگی میل کردن مشروبات الکلی را از فیلمهای خارجی سانسور میکردیم و دغدغهی این را داشتیم که نکند چیزی از دستمان در رود؛ اکنون باید به فکر فیلمهای بدِ غیر فرهنگی خودمان باشیم که مثلا اردلان اولین باری که میخواهد به نسیم پیشنهاد دوستی دهد چگونه عمل کرده؟. فیلم نه تنها حرف فرهنگی نمیزند بلکه ضد فرهنگ است. بلد نیست حرف اجتماعی هم بزند و بیشتر اَدایش را در میآورد و...
برای مطالعه کامل متن از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/mag/?p=25278