علی رفیعی وردنجانی
علی رفیعی وردنجانی
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

نقد فیلم چرا گریه نمی‌کنی؟

چرا گریه نمی‌کنی از علیرضا معتمدی به اندازه‌ی «رضا» شخصی و روان‌نژند است. شخصیت در فیلم، علی شهناز، نوعی برخورد کنایه آمیز با جامعه‌ای مستاصل، از نظر فرهنگی و اقتصادی، دارد که ویژگی‌هایی مابه‌ازای گفتمان برای او ایجاد می‌کند. مسئله اصلی من با چنین شخصیت‌هایی ایجاد فرافکنی روانی در بازی و اگزوتیک شدن پرسوناژ است. از پلان ابتدایی که شخصیت سر به بیابان گذاشته و هودی‌اش را به کمر بسته و پلیس به او گیر می‌دهد تا آشنایی بیننده با جاست فرندِ علی شهناز، فرشته حسینی، و گورخوابی به سفارش دوستش، یک اختلال سادومازوخیسمی می‌بینیم که ورود تراپیست به قصه هم نمی‌تواند موضوعی را مطرح کند. اصلا برای بیننده مهم نیست که مثلا او برادر کوچکتر خود را از دست داده و بر اثر چه دیگر نمی‌تواند گریه کند؛ بیننده حالِ شخصیت را در نظر می‌گیرد که پُر از ترحم برانگیزی برای دیگران و لوس بازی است؛ مخصوصا وقتی به همسرش، باران کوثری، می‌گوید: برگرد. «چرا گریه نمی‌کنی؟» حاصل دغدغه‌ی آدم پولدارهایی است که «گاو» مهرجویی می‌بینند و جاست فرند دارند. ارتباطاتی هم که از این قصه خارج می‌شود محدوده‌ای این‌چنین دارند؛ خوب به رابطه میان عمه و بچه برادر در این فیلم دقت کنید. توسلی در نقش عمه‌ی علی شهناز بیشتر شبیه دایه او رفتار می‌کند و هنگامی که او در راه موکب امام حسین (ع)، از مظلومیت چنین شخصی صحبت می‌کند و بعد پاسخی که علی شهناز به عمه‌اش در برابر پرسش او درباره خدا و پیغمبر می‌دهد نوعی جهالت از روی عدم باور و اعتقاد است و...

برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.

longtake.ir/mag/?p=25250

امام حسیننقد فیلمنقد سینما
نویسنده کتاب های: وقتی اوفیلیا می گرید، در جست و جوی سینما(مجموعه مقالات سینمایی)، احتکار احساسات، جغله و حسن یوسف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید