فیلم رمان نویس ساخته هونگ سانگ سو مواجههی ادبیات با چگونه دیدن جهان توسط چشمها است. فیلم ِشاعرانه "سو" در راستای آثار قبلیاش بداهههای عجیب و غریبی رقمزده که تواتر بیان به زبان سینما را از قاب لنز کوچک یک کارگردان بر روی دویدن به سوی تنهایی بازیگری از «پنجره پشتی» هیچکاک به «پرسونا»ی برگمن نمایش میدهد. اصلا لازم نیست که موشکافی کنیم و بفهمیم فیلم چقد از روی دست برگمن ساخته شده همان کافی است که حال و هوای «ساراباند»ی فیلم را بچشیم. همچنان نمیدانم چرا «روز بعد» هونگ سانگ سو آنطور که شایسته است مورد توجه قرار نگرفت اما بسیار خوب میفهمم چگونه میشود به بهانهی نزدیک شدن به ذوق ادبی یک رمان نویس، شاعرانگی کرد. در ابتدا این توضیح را بدهم که موضع اصلی من با فیلم سیاه و سفید بودن آن است و قبل از آنکه چیزی به عینیت فیلم اضافه کند در حال کاستن از شاعرانگی و اضافه کردن به بار تنهایی و افسردگی یک نویسنده است. آنچه فیلم را بیش از پیش برایم جذاب کرد چرایی و چگونگی فیلم برای پرداختن به یک موضوع شخصی و شاعرانه نبود بلکه فیلم بهانههایی برای زیستن را به تصویر میکشد که شاید کمتر نویسنده و شاعری به آن توجه میکند. ورود نویسنده به کتابفروشی، لمس کتاب با دستکشها، سیگار کشیدن بیرون از کتابفروشی، ملاقات دوباره بعد از سالها و...