یادتونه وقتی بچه بودیم، همیشه ازمون میپرسیدن که "بزرگ شدی میخوای چی کاره بشی؟" و ما هم که هنوز نمیدونستیم دنیا چه شکلیه، با شور و شوق میگفتیم دکتر، مهندس، خلبان یا وکیل. اون موقع فکر میکردیم اگه توی این رشتهها موفق بشیم، دیگه تمومه؛ زندگیمون رو ساختیم و همه چیز حله!
بعد کمکم بزرگتر شدیم و وارد دنیای واقعی شدیم. همه جا پر شد از حرفای "کنکور"، "دانشگاه معتبر"، "مدرک" و "شغل پردرآمد". همهمون افتادیم توی یه مسابقهی بزرگ، مسابقهای که توش هرکی رتبه بهتری داشت، به نظر میرسید که موفقتره. مدرسه، خانواده، جامعه؛ همه جا این پیام رو به ما میدادن که تنها راه خوشبختی همینه.
اما بذارید یه داستان براتون بگم. چند سال پیش یکی از دوستام که همیشه شاگرد اول کلاس بود، توی بهترین دانشگاه کشور قبول شد و همه بهش افتخار میکردن. همه میگفتن که آیندهی روشنی داره. ولی چند سال بعد، وقتی دوباره دیدمش، اصلاً اون آدم سابق نبود. خیلی ناامید و خسته به نظر میرسید. وقتی ازش پرسیدم چی شده، گفت: "من همهی این سالها رو دویدم تا به جایی برسم که همه بهم گفتن خوبه، ولی حالا میبینم که نه از شغلم راضیام، نه از زندگیام. احساس میکنم این همه وقت، دنبال چیزی دویدم که اصلاً مال من نبود."
این حرفش خیلی توی فکر فرو بردم. چند روز بعد با خودم فکر کردم که چقدر از ماها توی همین وضعیتیم؟ چند نفرمون داریم زندگیای رو دنبال میکنیم که دیگران برای ما تعریف کردن، نه چیزی که خودمون واقعا میخوایم؟
اونجا بود که فهمیدم موفقیت واقعی توی زندگی با مدرک و عنوان به دست نمیاد. موفقیت واقعی اینه که بفهمی چی دوست داری، چی بهت انرژی میده و چی باعث میشه هر روز با شوق از خواب بیدار شی. اینه که مهارت یاد بگیری، نه برای اینکه کسی بهت بگه عالیه، بلکه برای اینکه خودت ازش لذت ببری و حس خوبی بهت بده.
پس بیاید داستان زندگیمون رو خودمون بنویسیم. به جای دنبال کردن رویایی که دیگران برامون ساختن، رویای خودمون رو پیدا کنیم. برای چیزی تلاش کنیم که بهش باور داریم و از مسیری که میریم لذت ببریم. اینجوریه که نهتنها به چیزی که میخوایم میرسیم، بلکه حسرت گذشته رو هم نمیخوریم. یادمون باشه، این زندگی ماست و تنها کسی که میتونه اون رو بسازه، خودمونیم.
#کنکور
#دانشگاه
#دانشجو