ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا کیهان
علیرضا کیهان
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

11 اکتبر،19 مهرماه به مناسبت روز جهانی دختر

به مناسبت روز جهانی دختر

11 اکتبر،19 مهرماه.

کیانا . دختر ایران ،

از نسل ماندانا و کاساندان و

کُردیه چوبین و نوشین و ارتمیس.


مدتی قبل ، سی دی فیلم محمد رسول ا...ساخته مجید مجیدی را خریدم و به خانه آوردم .چند بار خواستم ببینم ولی از فیلمهایی این سبکی خوشم نمی آمد و ندیدم . در این مدت ،چند بار دیدم دختر ۷ ساله ام سی دی را میگذارد و با دقت تماشا میکند. دیروز که روز تعطیل بود من همینجور داشتم کانال های تلوزیون را عوض میکردم و چیزی نداشت که من را مشغول کند .دخترم نزدیک آمد و گفت فیلم محمد رسول ا... را بگذارم بابا ؟

گفت :خب یکبار هم با من ببین ،

خیلی قشنگه ها .

من از پیشنهادش خوشم آمد .با اون همه فیلم طنز و کارتون که در کشو زیر تلوزیون بود و فقط عاشق کارتون های السا و‌ انا و سیندرلا و رقص های عروسکی انها بود ، برایم جالب بود که پیشنهاد فیلمی تاریخی را به من میداد .

موافقت کردم و رفت و فیلم را گذاشت. خودش هم نشست روی زمین و من پشت سرش روی مبل نشسته بودم .

تیتراژ فیلم که شروع شد من با گوشی مشغول کار بودم ،برگشت و گفت : بابا این خیلی فیلم مهمی هست ، از اولش باید ببینی ،

از این توجهش تعجب کردم . یک کم که گذشت برگشت ببینه من حواسم هست و من عمدا سرم را انداختم روی گوشی و سرم را بالا آوردم ببینم چی میگه . بلند شد آمد روبروی من و فیلم را با کنترل نگه داشت . خیلی آروم گفت : بابا میخوای حضرت آمنه ناراحت بشه ؟ ببین ابوطالب چقدر خوبه ! ? (میخواست منو ترغیب کنه که همراهش باشم )‌گفت :مگر داستان فیل ها رو نخوندی ؟

با یک زبونی حرف میزنن (منظورش زبان عبری یهودی ها بود ) من نمیفهمم . زیر نویس هم داره ولی برای من سخته ؛

تا همین جا، من نمیدونستم این فیلم اینهمه داستان داره و واقعا ترغیب شدم ببینم.


یک سوم اول فیلم ،با شکوه بی نظیری شروع شد و کار رسید به حمله لشکریان ابرهه به مکه .

من هم این مطلب را نمیدانستم ? ؛

لشکر ابرهه یکبار به مکه حمله میکند و دام ها و شتران قریش و عبدالمطلب را به گروگان میبرند و بار دوم با لشکر فیلها و آرایش جنگی حمله میکنند و داستان ابابیل و پرندگان و بقیه ماجرا .


در فیلم وقتی شتران عبدالمطلب را دزدیده بودند، عبدالمطلب برای پس گرفتن آنها با مترجم به نزد پادشاه ابرهه رفت و با او در بیابان مشغول مذاکره شد . اینجا دخترم فیلم را متوقف کرد و گفت بابا اینها کجایی صحبت میکنند ؟( در فیلم به زبان اتیوپی صحبت میشد)گفتم : به زبان آفریقایی .گفت : من بلد نیستم زیر نویس ها را بخونم ،همه اش را بلند بخون تا من قشنگ بفهمم چی میگن ( من ?!!!!)

از اول گفتگوی عبدالمطلب با پادشاه ابرهه، تک‌ به تک با کنترل متوقف می‌کرد تا من بخوانم و خودش هم متوجه شود .

شاید ۲۰ دقیقه طول کشید .گفتگو تمام شد و پادشاه شترها را پس داد و گفت ما فردا حمله میکنیم .

دخترم از سر جایش تکان نمیخورد و فیلم رسید به حمله لشکریان ابرهه. لشکریان به نزدیک مکه رسیدند و مردم مکه از زن و مرد و کودک با ترس و آشفتگی در حال فرار بودند و فیلم این آشفتگی را به خوبی نشان میداد . دخترم با حالتی قاطع برگشت و گفت :

?اینها چرا دارند فرار میکنند ؟؟؟

مگر اینجا شهرشون نیست ?

من از حس فیلم دیدن بیرون آمدم .

گفتم :

لشکر آدم بدها دارند به شهرشون حمله میکنند پس باید چکار کنند ؟

جوابش خواب از سرم پراند

گفت :

باید جلو آدم بدها وایسن !!!!

اگر من بودم با چوب و شمشیر باهاشون میجنگیدم !!!!( من ?)

گفتم اگر با فیل و اسب و سرباز ها همه جا را خراب کنند ، تو چکار میکنی ؟

فرار نمیکنی ؟

( من خودم هم داشتم به این سوال خودم فکر میکردم ،

من اگر بودم شاید فرار میکردم ، اینجا است که یکی جانش را برمیدارد و دیگری با شجاعت می ایستد )

دوباره گفتم :

اگر با فیل و اسب و سرباز ها بیان و همه جا را خراب کنند تو چکار میکنی ؟

می ایستی یا فرار میکنی ؟

دخترم برگشت به فیلم نگاه کرد و روبه من کرد و گفت :

✨✨✨✨✨✨✨

من با شمشیر می ایستم و به دشمن ها نگاه میکنم تا فکر نکنند من ترسیدم .من از دشمن ها نمیترسم ✨✨✨✨✨


( من این حرف ها را هضم نمیکردم ، خدای من ،این دختر ۷ ساله ،یک لحظه هم به فرار فکر نمیکرد . حتی شک هم نمیکرد !!) نهایت شجاعت .

✨من داشتم دختر ایران را از نزدیک میدیدم ✨


✨من‌داشتم ماندانا و کاساندان و

کردیه چوبین و نوشین و ارتمیس را از نزدیک میدیدم .✨

کیانا ،دختر ایران ، به من هم جرات داد.از همه بیشتر ،نظرم را عوض کرده بود !!!


من که بغض کرده بودم آب گلویم را قورت دادم و گفتم : کیانا ،من هم فرار نمیکنم .من هم کنار تو می ایستم .

من هم مثل تو شمشیر در دست میگیرم و به دشمن ها نگاه میکنم تا فکر نکنند ما میترسیم .

درحالیکه من میترسیدم و بر خلاف تصور همگان ، که تصور میکنند شجاعت نزد مردان است،دختر من ،به من هم جرات می داد .

دختر ایران ، در آخر تیر خلاص را با قدرت اساطیری بانو خرمدینِ کمان‌دار و دقت زهرا نعمتی از چلّه رها کرد و گفت :

بابا ، اگر میخوای کنار من باشی باید پشت سر من بایستی .اونها از من میترسند .???♂


شجاعت دختر ایران و ترس اعراب مکه و تحریف تاریخ✍️ و شاهد زنده .......


شاید تا الان نمیدانستم که زن ایرانی بود که به مرد ایرانی و پسرش جرات و شجاعت و غیرت داد تا آنها در مقابل حرامیان عراقی بایستند و نترسند ?وگرنه مردان تا این اندازه قوی نیستند .


و تا جهان باقی است ،

‏دختر ایران، درس شجاعت می‌دهد .



« توضیح :

تمام نقل قولها ، عین جملات دخترم بود و بنده در انشا ، امانت داری نمودم »



«علی رضا کیهان »

‏https://instagram.com/Alirezakeyhan_shiraz

روز دختر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید