ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا جوکار
علیرضا جوکار
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

دزد گیر!

پسرک با موهای فرفری گوله کاموا وار همراه با دختری چشم تیله ای‌و ترکه ای وارد مغازه شدند و کنجکاوانه تابلوها رو ورانداز میکردند!

پسرک در حالیکه دستش رو لای موهاش برده بود سمت چپ رو نشون داد و گفت«آقا اون چنده؟» تا امدم جوابش رو بدم دخترک سمت راست رو نشون داد و با صدای جیغی گفت«وای این‌چقد خوشگله آقا این چنده؟»

مونده بودم‌که جواب کدامشون رو اول بدم که دیدم درگوشی با هم حرف میزنند و انگار اصلا منتظر جوابشون نیستند

یکیشون رفت سمت ویترین جلویی و اون یکی داشت اونور دخل به بالا ترین تابلو نگاه میکرد. بهشون مشکوک شدم. اندام لاغرشون نشونه ای از اعتیاد بود خنده هاشون هم‌شاید به خاطر مصرف بی رویه بوده مخصوصا که پسره صداش تو دماغی هم بود!

شک نداشتم که کاسه ای زیر نیم کاسه است. حواسم رو که جمع کردم دیدم ای دل غافل گوشی موبایلم نیست!

بدون اینکه حالت چهره ام عوض بشه رفتم جلوی در که اکر خواستن فرار کنند در رو ببندم.

معلوم بود که فهمیدند من متوجه سرقتشون شدم! از شانس خوبم صدای زنگ موبایلم بلند شد با نگاه پیروزمندانه ری اکشن چهره هاشون رو تحلیل میکردم. اما زرنگتر از اونی بودند که تغییری روی چهرشون مشخص بشه. صدای زنگ گوشی قطع نمیشد داشتم دنبال منبع صدای زنگ میگشتم! یعنی تو جیب یا کیف کدامشون میتونست باشه؟ قیافه پسره بیشتر به دزدا میخورد .

جلوتر رفتم اما صدا از توی کمد پشت سرم میامد. همون جایی که گوشی رو برای شارژ زده بودم توی برق و درش هم محکم بسته بودم!!!

سو تفاهم شده بود! وقتی خیالم راحت شد دیدم دختر و پسر چقدر بهم میان! هیکلی مانکنی و چهره ای نمکی داشتند به قیافشون میخورد اهل فرهنگ و هنر باشند

چقدر زود نظرم نسبت بهشون عوض شد

https://alireza-jokar.ir/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید