تاکسی فقط یک نفر جا داشت که با اشاره مستقیم من نگه داشت.
تا سوار شدم جوانکی که عقب نشسته بود گفت: خوب! ظرفیت تکمیل شد و برای اینکه روحیه مون عوض بشه یک چالش میگذارم تا هر کس بگه الان که سوار تاکسی شده داره کجا و برای چه کاری میره!!! اول هم آقای راننده جواب بده
راننده که مردی حدود هفتاد ساله بود گفت: منکه راننده ام هر جا که مسافر بخوره !!! البته بلا نسبت شما خدا کنه مسافر پولدار به تورم بخوره و دربست بگیره!!!
خانمی حدود چهل ساله ای که صندلی جلو کنار راننده نشسته بود با عصبانیت گفت: منکه دارم میرم دادگاه ! ببینم بالخره میتونم طلاقم رو از اون مرتیکه نکبتی…. بگیرم یا نه!مهرمم نخواستم کوفتش بشه خرج دوا دکتر کنه!
آقایی که عینک دودی زده بود گفت: دکترا میگن یک غده تو سرمه اندازه یک گردو دومین جلسه شیمی درمانیمه. کلی آدم دور و برمه اما تنهام ! میینید؟حتی یک همراه هم ندارم!
پسر جوانک بی اعتنا به حرف زن و مرد گفت: خوب منم که دارم میرم ماه گرد !!!دوستیمون ؛ دوست دخترم رو سوپرایز کنم این اولین دختریه که تونستیم یک ماه با هم دوست بمونیم!!!
بعد رو کرد به من و گفت: هی آقا چقدر تو فکری ! شما کجا داره میری؟
بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: جایی نمیرم من دارم برمیگردم!!!
تکمله: هر آدمی قصه خودش رو داره