«بسمه تعالی»
حکمرانی چیست؟
پدیده حکمرانی (Governance) موضوعی است میان رشتهای، بین شاخههایی حقوق، جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد و علوم سیاسی. پژوهشگران این حوزه عمدتاً بر مباحث جدیدی مانند تکهتکه شدن قدرت میان سطوح دولتی و فرو دولتی، تشویق و ترغیب تمرکززدایی از دولت و اتکاء روزافزون بر انواع جدید مشاوره و مشارکت شهروندان، متمرکز هستند. حکمرانی اغلب با نگاهی جدید، به محدود نمودن قدرت سنتی سلسله مراتبی(بالا- پائین) و تغییر مسیر آن به سوی تصمیم های جمعی میپردازد. پژوهشگران این حوزه معتقدند ناکارآمدی دولت ها در انجام یکهتازانه امور موجب خلق این مفهوم شده، لذا با تفکیک حوزههای مختلف دولت و تمایز میان بخش خصوصی و دولتی و تمایز میان دولت و جامعه مدنی، سعی در تغییر ساختار سنتی قدرت و وزن دهی بیشتر به نهادهای موازی دولت در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها دارند. از این رو قدرت مؤثر و مشروع قدرتی است که از طریق مشارکت و منازعه نهادها و نیروهای متنوع در سطوح مختلف ملی، منطقهای و جهانی بدست میآید. در فرهنگ لغت آکسفورد حکمرانی"فعالیت یا روش حکمراندن، اعمال کنترل یا قدرت بر فعالیت زیر دستان و نظامی از قوانین و مقررات" تعریف شده است. سازمان ملل متحد نیز حکمرانی را این گونه تعریف میکند: "حكمراني مجموعهاي از اقدامات فردي و نهادي، عمومي و خصوصي براي برنامهريزي و اداره مشترك امور است و فرآيند مستمري از ايجاد تفاهم ميان منافع متفاوت و متضاد است كه در قالب اقدامات مشاركتي و سازگار حركت ميكند و شامل نهادهاي رسمي و ترتيبات غيررسمي و سرمايه اجتماعي شهروندان است". به این ترتیب باید گفت مفهوم حكمراني بر همياري حكومت و جامعه مدني مبتني است . اين مفهوم بر اين اصل بنيادي استوار است كه حكومتها به جاي آنكه به تنهايي مسئوليت كامل اداره جامعه را در تمام سطوح آن بر عهده گيرند، بهتر است در كنار شهروندان، بخش خصوصي و نهادهاي مردمي، به عنوان يكي از نهادها يا عوامل مسئول اداره جامعه محسوب شوند. با ورود شهروندان يا به مفهوم سازمان يافتهتر آن، جامعه مدني، به عرصه تصميمگيري و سياستگذاري، جريان اداره كشور از يك نظام اقتدارگرا و آمرانه به فرآيندي مردم سالار و مشاركتي تبديل خواهد شد.
در کاربرد واژه حكمراني بايد به دو نكته توجه داشت. نخست اينكه، حكمراني متفاوت از حكومت (Government) است. حكمراني بعنوان يك مفهوم، مشخص مي سازد كه قدرت در داخل و خارج از اقتدار رسمي و نهادهاي حكومت و و در قالب سه گروه اصلي از بازيگران؛ حكومت، بخش خصوصي و جامعه مدنی جریان دارد. دوم اینکه حکمرانی بر فرآیند تاکید دارد و مشخص می سازد که تصمیم ها با توجه به روابط پيچيده بين تعدادي از بازيگران با اولويتها و سلايق متفاوت گرفته ميشوند. حكمراني، توافقي را بين اولويت ها و سلايق رقيب و متضاد برقرار ميكند و اين، اساس و شالوده مفهوم حکمرانی است.
حکومت حکومت شیوه خاصی از اقدام است که در آن برداشت کافی از قدرت وجود دارد. یعنی منطق آن بر حول مفهوم قدرت و تحمیل استوار است. اما در فضای حکمرانی دولت محدود شده و جایگاهی برای استفاده از قدرت باقی نمیماند و رواط یکجانبه جای خود را به روابط چند جانبه میدهد. فضای حکمرانی فضایی افقی است و دولت خود را در یک سطح با دیگر نهادها قرار میدهد. یعنی کنشگران غیردولتی به قدری از یکدیگر استقلال دارند که نمیتوانند چیزی را بر دیگری تحمیل کنند اما در عین حال آنقدر به یکدیگر وابسته اند، که میدانند بدون یکدیگر قادر به اقدام نیستند.
آنچه که امروزه به عمد یا سهواً باعث استفاده فراوان از واژه حکمرانی بین مسئولین و مردم شده است، مقبولیت و اعتبار فوق العاده ای است که این مفهوم برای اقدامات و مقامات دولتی فراهم میکند.
به این ترتیب فضای حکمرانی دیگر فضای دولت محور نیست و نقش دولت در اجتماع مورد باز تعریف قرار میگیرد. در این از تعریف دولت باید بسیاری از تصدیگریهای گذشته خود را رها نماید، اما این امر به معنای کنار نهاده شدن نهاد حکومت نیست زیرا دولت در کنار این واگذاری باید همچنان سه انحصار کاری زیر را در برای خود حفط نماید:
انحصار اعمال خشونت فیزیکی
انحصار امنیت
خدمات عمومی
در یک تقسیم بندی کلی سه مفهوم از حکمرانی قابل تشخیص است:
1. حکمرانی شرکتی (Corporate Governance)
2. حکمرانی خوب (Good governance)
3. حکمرانی جهانی (Global governance)
پایان...