«بسماللهالرحمنالرحیم»
اگر نگوییم این کتاب برای هر دانشجوی مدیریت در کشورمان، واجب است؛ قطعاً مستحب اکید هست...
خیلیها به دنبال الگوگیری از افرادی هستند که در غرب مسیر موفقیت را گذراندهاند اما توی این کتاب با فردی روبهرو میشویم که خیلی شبیه ماست؛ چالشهایی رو پشت سر گذاشته که دقیقاً برای همه ما اتفاق افتاده یا خواهد افتاد.
یکم...
این کتاب؛ داستان و رمان نیست! زاییده تخیل و ایدههای نویسنده هم نیست. این کتاب، یک روایت بی خط و خش، واقعی، صادقانه، جذاب، و به طور وحشتناکی آموزنده است از یک مسیر تقریباً پانزده ساله، با کلی فراز و نشیب... روایتی که قرار است نوید نجاتبخش دانشجویی که معدل دانشگاهاش ۱۴ بود را برساند به نوید نجاتبخشی که یکی از قطبهای دانشبنیان و صنایع "هایتک" کشور است! نوید نجاتبخشی که بدون طی کردن مسیرهای سفت و سخت و خشن دولتی-دانشگاهی، با اداره جهادی یک شرکت خصوصی، ایران را به یکی از سه کشور سازندهی "شتابدهندهی خطی؛ اصلیترین دستگاه درمان سرطان" تبدیل کرده است. شرکتی(شرکت بهیار صنعت) که در حال حاضر به چند کشور، تکنولوژی صادر میکند! نوید نجاتبخشی که در کنار شتابدهنده، ۲۰ پروژهی هایتک را همزمان مدیریت کرده و مشهور است به هر چه که میرسد، آن را بومیسازی میکند. نوید نجاتبخشی که یک فرد نیست؛ نویدی است از کارآمدی یک الگوی بومی، اسلامی و جهادی و امیدی است برای آیندهی روشن فرزندان این مرز و بوم.
دوم...
در کشورمان ایران؛ وقتی که یک جستوجویی در حوزه کتاب و در موضوع مدیریت و بهخصوص کسبوکار میکنید؛ هیچگاه یک ایرانی نمیتواند به طور کامل با این کتابها ارتباط برقرار کند. چرا؟ چون ما در ایران زندگی میکنیم! تقریباً خیلی سخت است که بخواهید روش و الگویی که در سیلیکون ولی جواب داده را در تهران، اصفهان، مشهد، کرمان، قم و... پیاده کنید! الگویی که آنجا جواب داده، با توجه به اقتضائات جغرافیایی، ایدئولوژیکی، فرهنگی، آب و هوایی، اقتصادی و... جواب داده (تازه اگر الگوی رایج اقتصادی غرب را الگوی کارآمد و درست بدانیم!)
به همین جهت، مخاطب و دانشجوی ایرانی با این کتابها ارتباط درست و درمانی نمیگیرد. لکن این کتاب؛ یک روایت شیرین، بومی و صاف و صادق دارد که هر ایرانی با آن احساس قرابت میکند. مسیر طی شده را برای خود نیز قابل تصور میداند، فوق العاده از کتاب بهره میبرد و با آن احساس بیگانگی نمیکند. کاملاً فضای کسبوکارهای دانشبنیان ایرانی در این روایت ترسیم شده است.
سوم...
یکی دیگر از تمایزات این کتاب، این است که همان اول خودش را از کتابهای موفقیت کف خیابانی و مترویی جدا میکند. اجرایی بودن آنها در زیست بوم ایران را مورد نقد قرار میدهد و به خوبی آنها را به چالش میکشد و گلوگاهها را به مخاطب نشان میدهد و در ادامه خودتان خواهید فهمید که چند سر و گردن از تمام آنها بالاتر است.
چهارم...
یکی از نکات مغفول در کتابهای مربوط به موفقیت، رشد، تعالی، کسبوکار و... اهمیت و نقش تربیت خانوادگی در رشد و پیشرفت توأمان مادی و معنوی است. معمولاً آنچه مرسوم است رشد فردی، تک و تنها، منپرستی (منیّت) و پیشرفت و سلطه «من» بدون نقش خانواده، دوستان، فضای جامعه و حتی دین است. راوی این کتاب، همان ابتدا از پدرش شروع میکند و نقشی که پدر و مادرش در مسیر زندگانی داشتهاند را به خوبی بیان میکند؛ آن هم نه نقش مالی بلکه نقش معنوی. از ظهور و بروز باورهای دینی در کارش میگوید؛ از تکلیفگرایی و دغدغههای خود و نیز امدادهای الهی و تجلی آیه «و یرزقه من حیث لایحتسب» میگوید.
پنجم...
اگر خیلی درگیر این هستید که بدانید اقتصاد اسلامی و مقاومتی و این شعارها چه هستند؟ و آیا در واقعیت به درد بخور و کارآمد هستند یا نه؛ نیازی به خواندن کتاب های تئوریک و سفت و سخت هم نیست. همین روایت جذاب را بخوانید، و به هممیهن خود ببالید؛ کلی درس ریز و درشت اقتصادی یاد بگیرید، هدفگذاری را در عمل بیاموزید، رشد و پیشرفت را در همین ایران خودمان به چشم خواهید دید؛ کارآمدی شعارهای تلویزیونی را در عمل ببینید و به آینده ایرانمان امیدوار باشید.
حال بخشی از کتاب رو بخوانید تا ببینید با چه کتابی رو به رو خواهید بود:
" اگر آمدهاید من یک فرمول برایتان بگویم که با آن فرمول پولدار شوید یا مدیر شوید و اسمش را بگذارید موفقیت، اشتباه آمدید. اگر فکر میکنید من وردی بلدم که آن را به شما یاد بدهم و شما آن را بخوانید و بشوید یکی از بهترین کارآفرینانهای این کشور و سرمایهتان در عرض یک دهه دهها برابر شود، همین الان بلند شوید و از این سالن بروید بیرون؛ چون من فقط میخواهم برای شما یک قصه بگویم قصهی زندگی خودم را؛ یک دانشجوی معمولی با نمره ۱۴، جوانی که نه بابای پولدار داشت و نه جایی پارتی داشت. اما حالا خیلیها و ازجمله استادهای دیروزش فکر میکنند او موفقترین شاگردشان بودهاست. شاید هم هیچکدامشان یادشان نیست این آدم را پانزده سال قبل بارها و بارها از نزدیک دیده بودند و آن روزها باور نمیکردند این دانشجوی معمولی چنین ظرفیتی داشته باشد برای کارکردن به قول شماها پیشرفت. باور کنید اگر راه دیگری داشتهام تا به شما ثابت کنم که در وجود همه شماها دانشجوهای بهظاهر معمولی، یکی از همین آدمهای به قول شما موفق پنهانشده، همان راه را میرفتم؛ اما هیچ راهی نیست غیر اینکه من قصهی زندگی خودم را بگویم و شما توی آن، قصه خودتان را پیدا کنید و قصه خودتان را بسازید. "
متن روایت این کتاب توسط آقای بهزاد دانشگر در 304 صفحه به نگارش درآمده و توسط نشر معارف به چاپ رسیده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
#تندتر_از_عقربهها_حرکت_کن
#نوید_نجاتبخش
#بهزاد_دانشگر
#بهیار_صنعت
#نشر_معارف