علیرضا کاظمی رنانی
علیرضا کاظمی رنانی
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

روند انتخابات در آمریکا بر اساس الگوی الکترال

علیر

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یکی ازمهم¬ترین انتخابات های جهان تلقی می¬شود.در آمریکا رئیس جمهور، رهبر‌جامعه و همچنین نماد کشور تلقی می¬گردد.تمامی اختیارات قوه مجریه به طورکامل در شخص رئیس جمهور متمرکز شده است. رئیس جمهور طبق قانون اساسی فرماندهی کل قوای آمریکا، مجری سیاست خارجی و رکن اصلی سیاست داخلی می¬باشد.در ایالات متحده بر خلاف بیشتر کشورها وزراء دارای مسئولیت جمعی نیستند و تنها در حکم مشاوران رئیس جمهور محسوب و فقط در برابر او پاسخگو می‌باشند.مطابق با قانون اساسی فدرال، نامزد پست ریاست جمهوری باید حداقل 35 سال داشته و حداقل سابقه 14 سال اقامت متوالی در این کشور را باشد.طول مدت ریاست جمهوری در آمریکا چهار بوده که شخص می‌تواند برای دو دوره متوالی این پست را در اختیار بگیرد.در صورتیکه رئیس جمهور نتواند بنابه دلایلی نظیر عزل،استعفا،فوت،تروریا بیماری مسئولیت خود را انجام دهد معاون وی جانشین وی خواهد بود.طبق رویه معمول زمان برگزاری انتخابات،نوامبر آخرین سال دوره ریاست جمهوری رئیس جمهوری پیشین است و شروع کار رئیس جمهور جدید بیستم ژانویه می باشد.شیوه رأی‌دهی انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا با شیوه‌های مرسوم در جهان متفاوت است.سالهاست که این کشور سعی دارد نوع آمریکایی دموکراسی و نظام انتخاباتی را ترویج و به دیگران تحمیل نماید اما نکته جالب این است که هنوز ماهیت و ساختار انتخابات این کشور برای جهانیان و حتی مردم آمریکا به طور دقیق مشخص نیست.حتی بسیاری از کارشناسان مسائل سیاسی و پژوهشگران تا پیش از بروز مسائل و مشکلات انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 آمریکا و اختلاف بر سر انتخاب جرج بوش و ال گور آگاهی دقیقی از نظام انتخاباتی ریاست جمهوری در این کشور نداشتند. با توجه به اینکه ذهنیت اکثر مردم این است که رئیس جمهور از میان نامزدهای انتخاباتی و با رأی آنها انتخاب می¬شود در نوشتار زیر به توضیح فرآیند انتخاباتی آمریکا خواهیم پرداخت .
آمریکا ؛ از‌کنفدراسیون تا فدراسیون
با صدور اعلامیه استقلال در سال1776 نخستین ساختار سیاسی آمریکا با تاکید بر اصل حاکمیت مردم به صورت کنفدراسیونی مرکب از سیزده ایالت مستقل در قالب یک دولت ملی تجلی یافت. اتحاد دولتهای مستقل آمریکا به صورت دولتهایی در سیستم کنفدراسیون با محوریت ‹‹دولت کنفدرال›› شکل گرفت. در این زمان هنوز شکل و ساختار حکومت آینده به طور دقیق و کامل مشخص نبود و بیش از هر چیز قطع رابطه استعماری با بریتانیا و ایجاد نظمی جدید بر مبنای اصل‹‹استقلال›› مد نظر بود. در نهایت یک دولت کنفدرال با مرکزیت شهر فیلادلفیا در سرزمین آمریکا شکل گرفت. این دولت اختیارات محدودی داشت به طوریکه حتی فاقد توانایی¬های لازم جهت تصمیم‌گیری درخصوص امورداخلی و خارجی بود. ماهیت این دولت کنفدرال با برخی اصول مورد نظر استقلال طلبان همخوانی نداشت. ایالتهای عضو، بدون در نظر گرفتن وسعت، جمعیت و قدرت اقتصادی و نظامی همگی دارای یک رأی مساوی در تصمیمات دولت کنفدرال بودند. چنین مسائلی به تدریج سبب ‌گردید‌ که فکر ایجاد یک دولت مرکزی قدرتمند در قالب ساختار فدرالی و با توجه به وضعیت خاص ایالتها مورد توجه قرار گیرد. با گذشت زمان و آشکار شدن بسیاری نابسامانیهای اقتصادی- سیاسی و ایجاد ناهماهنگیهای گسترده بین ایالتها، فکر ایجاد یک حکومت ملی و مرکزی تقویت می¬یافت. در این زمان بسیاری از متفکران برجسته و رهبران ایالتها از جمله جرج واشنگتن رهبر اصلی حرکت استقلال آمریکا به شدت به سمت ایجاد یک سیستم فدرالی در آمریکا متمایل گردیدند. این گروه که به فدرالیست ها مشهور بودند سعی داشتند کلنی‌های سابق را حول محور یک دولت ملی مقتدرمتحد سازند.طبق این سیستم دولتهای کنفدرالی سابق به ایالات جدیدی در یک دولت واحد تبدیل می¬شدند. براساس قانون اساسی سال 1784 آمریکا، ریاست جمهوری نهادی برای حفظ وحدت ایالات سیزده‌گانه به شمار می‌رفت و بنابراین همه ایالات، رأیی برابر در انتخاب رئیس‌جمهور داشتند. در آن دوران، به دلیل عدم توسعه سیاسی، نبود احزاب قدرتمند و همچنین تضمین حقوق برابر ایالات، مقرر شد تا پارلمان‌های ایالتی افرادی را معرفی کنند که «الکتور» نام گرفتند. هر ایالت دو الکتور داشت و این الکتورها که بر اساس تشخیص ایالت‌ها با یا بدون انتخابات برگزیده می‌شدند، در مکانی با نام «الکترال کالج» جمع شده و رئیس‌جمهور کشور را انتخاب می‌کردند.در آن زمان کاندیداهای ریاست جمهوری خود را به این جمع معرفی کرده و هرکس بیشترین آرای الکترال‌ کالج را به‌ دست می‌آورد، رئیس‌جمهور و نفر دوم نایب‌ رئیس یا «رئیس‌جمهور رزرو» نام می‌گرفت. (3) به این ترتیب یک سیستم غیرمستقیم برای انتخاب رئیس‌جمهور به­وجود آمد. اتفاقی که در آن روزگار خیلی غیردموکراتیک نبود و هم استقلال ایالات در حق رأی آنها را تضمین می‌کرد و هم یک راه درست برای انتخاب بود. چون با نبود احزاب و فضای سیاسی مناسب، شهروندان روستایی آمریکایی که عمدتاً کشاورز بودند، هیچ شناختی از شخصیت‌های ملی نداشتند.
فرآیند انتخابات آمریکا
1-انتخابات مقدماتی: نامزدها معمولا خود را جهت شرکت در مبارزات انتخاباتی معرفی می‌کنند و یا از سوی حزب برای این کار در نظر گرفته می¬شوند.در این صورت طرفداران احزاب باید از میان چندین فرد داوطلب در انتخابات درون حزبی، یک نفر را جهت شرکت در انتخابات معرفی کنند.
2- کنوانسیونهای ملی: درتابستان سال برگزاری انتخابات کنوانسیونهای ملی احزاب برپا می‌گردد. تمام‌گرایشات و تشکل های داخلی هر حزب می بایست در این مجمع شرکت کرده و طی یک دوره یکماهه، هیاتهای شرکت کننده از میان نامزدهای موجود، فرد مورد نظر خود را جهت شرکت در مبارزات نهایی معرفی نمایند.
3- رقابت انتخاباتی: تا روز برپایی انتخابات، کاندیداها با حمایت احزاب و طرفداران، مبارزات معمولا وسیع و همه جانبه انتخاباتی خود را آغاز می¬کنند. حجم گسترده‌ای از این رقابت ها مربوط به تبلیغات است که این مساله نیز در جای خود رابطه مستقیمی با منابع و توان مالی و پشتیبانی احزاب دارد. در آمریکا حجم بالای هزینه‌های تبلیغاتی امری بسیار عادی و مشهود در نظر گرفته می‌شود
4- هیات های انتخاباتی: بر اساس قانون اساسی فدرال، رئیس جمهور می¬بایست از طرف یک کالج یا هیات انتخاباتی Electoral collage) ) انتخاب‌گردد. هر ایالت،کالج انتخاباتی خاص خود را دارد و تعداد آن برابر با تعداد نمایندگان آن ایالت درکنگره (مجلس نمایندگان و سنا) می¬باشد. هرچند تعداد نمایندگان ایالات در مجلس سنا به طور یکسان، دو نفر برای هر ایالت در نظر گرفته شده اما تعداد اعضاء مجلس نمایندگان براساس جمعیت هر ایالت می باشد. روند کار بدین شکل است که مردم با رای مستقیم خود تعداد مشخص شده از‹‹کالج انتخاباتی›› را برمی‌گزینند و در مرحله بعد اعضای تمام کالج های انتخاباتی رئیس جمهور را انتخاب ‌می‌کنند. این سیستم بیشتر به انتخابات نیمه مستقیم ریاست جمهوری معروف است. در این صورت مردم هر ایالت با رای به لیست ‹‹انتخاب کنندگان›› که از سوی حزب مورد علاقه خود معرفی شده¬اند، این امکان را به آنها می¬دهد تا رئیس جمهور را از جانب آنان انتخاب‌ کنند. از‌آنجا که تعداد کالج انتخاباتی هر ایالت برابر با تعداد نمایندگان آن ایالت در کنگره است می¬توان دریافت که تعداد کل اعضاء‌کالج های انتخاباتی در ایالات متحده برابر با تعداد کل اعضاء کنگره یعنی 535 نفر می‌باشد‌که با افزودن سه نفر‌‹‹ انتخاب کننده›› حوزه پایتخت این تعداد به 538 نفر خواهد رسید. این تعداد 538 نفر نمایندگان پنجاه ایالت آمریکا جهت انتخاب رئیس جمهور می¬باشند. این‹‹انتخاب کنندگان›› همگی نمایندگان حزب پیروز درحوزه‌های انتخاباتی ایالات هستند ومی بایست الزاما به کاندیدای ریاست جمهوری معرفی شده از حزب متبوع خود رای دهند. با توجه به عدد 538 می‌توان دریافت که هر کاندیدایی‌که زودتر به عدد 270 دست یابد به عنوان رئیس جمهور برگزیده خواهد شد چراکه رقیب وی در این صورت حتی با کسب تمامی آراء باقی مانده نمی¬تواند رای بیش از 268 ‹‹انتخاب کننده›› را بدست آورد. از آنجا که‌کاندیداها جهت احراز پست ریاست جمهوری موظف به اکتساب اکثریت مطلق آرای ‹‹انتخاب کنندگان›› یعنی نصف به اضافه یک انتخاب کنندگان (270 رای) می‌باشند در صورتیکه موفق نشوند این میزان آرای الکترال را به دست آورند، انتخاب رئیس جمهور بر عهده کنگره خواهد بود
منطق بیمار‌در‌کالج‌های الکترال
یکی از اساسی‌ترین انتقادات در این خصوص به قانون اساسی فدرال باز می‌گردد که مطابق با آن هر ایالت بر حسب جمعیت خود از تعداد ‹‹انتخاب کنندگان›› یا همان کارتهای انتخاباتی برخوردار است. نتیجه مستقیم این امر، توجه بیشترکاندیداها به ایالت های بزرگ و غفلت از مناطق کم جمعیت خواهد بود.کالیفرنیا، نیویورک و تگزاس هر یک به ترتیب با 54، 34 و32 کارت انتخاباتی در راس ایالتهای آمریکا قرار دارند درحالیکه برخی ایالتهای کوچک نظیر مونتانا با 3 کارت انتخاباتی هرگز مورد توجه جدی قرار نمی‌گیرند. همچنین در برخی ایالتها تناسب دقیقی میان تعداد جمعیت و درصد‌کارتهای انتخاباتی وجود ندارد. به عنوان مثال درحالیکه ایالت کالیفرنیا یازده درصد جمعیت آمریکا را در خود جای داده است 20 درصد آرای کالج انتخاباتی را در اختیار دارد. واضح است که این عدم تناسب در ایالت های دیگر باید به صورت تبعیض‌آمیزی جبران شود. در این سیستم رئیس قوه مجریه بر اساس رای اکثریت ‹‹کالج های انتخاباتی›› برگزیده می‌شود. در بارزترین مثال می¬توان به انتخابات سال 2000 و رقابت بین ال‌گور از حزب دموکرات وجرج بوش از حزب جمهوریخواه اشاره‌کرد. ال‌گور پس از بازشماری تمام آراء ایالات متحده حایز 780/252/49 رای گردید و در مقابل بوش با 353/036/49 رای به میزان 427/216 رای کمتر از وی به دست آورد. اما در مقایسه کارتهای الکترال (انتخاباتی) بوش به دلیل ضعف سیستم انتخاباتی آمریکا توانست با کسب 270 کارت اکثریت کارتهای انتخاباتی جهت ورود به کاخ سفید را بدست آورد. بنابراین در مورد دموکراسی انتخاباتی‌آمریکا باید گفت: که اکثریت آرای تمام مردم، رئیس جمهور را مشخص نمی کند بلکه این فقط اکثریت کارتهای الکترال است که رئیس دولت را مشخص می نماید و همانطورکه پیش از این توضیح داده شد این موضوع نیز به معنی رای اکثریت مردم نیست. یکی دیگر از ضعف های عمده سیستم انتخابات آمریکا به بیان ساده‌تر همان اصل معروف‹‹برنده همه چیز را می برد›› می¬باشد چرا که نظام انتخابات ریاست جمهوری این کشور بر اصل همه یا هیچ استوار شده است. این مساله نیز ریشه در نحوه برگزیدن ‹‹کارتهای الکترال›› دارد. ممکن است در یکی از ایالتهای آمریکا با ده کارت انتخاباتی، کاندیدایA با کسب تنها چند رای بیشتر نسبت به کاندیدای B تمام ده کارت را تصاحب کند و در مقابل کاندیدایB با وجود تمام تلاش وکسب آراء بسیار نزدیک به کاندیدای A (شاید اختلاف درحد چند رای باشد) نتواند حتی یک کارت الکترال به دست آورد. این موضوع دقیقا همان قانون معروف‹‹ همه یا هیچ›› و یا ‹‹برنده همه چیز را می برد›› می باشد.


ریاست جمهوری
دانشجوی علوم انسانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید