عکس ها را جواد گرفته، قرار بود در اسلاید اول دوربین را نگاه نکنم. از آنعکسها که مثلا حواسمان نیست. ولی مگر میشود آدم حواسش باشد کهحواسش نباشد؟
یادم هست آقای سعادتیان معلم پرورشی مان سر صف نماز میگفت: "باید حواستان باشد که سر نماز به چیزی جز خدا فکرنکنی و گرنه نمازتان کیفیت ندارد و احتمالا عواقبی دارد!" اوه اوه حالا بیا و درستش کن، ما که اینجوری نبودیم، فکرمان کجا ها که نمیرفت! خدایا توبه توبه!:) آخر مگر میشود آدم هشیار حس نکند؟ معلومه که نه! پس آقای سعادتیان از کجا فهمیده بود یکی از بچه هانمازش را اشتباه خوانده بود؟!
فکر میکنم احساس خوب یا بد همانطور که آمدنشان دست ما نیست، هیچ کدامشان هم ماندنی نیستند، مهم واکنشی که آن لحظه نشانمیدهیم، شاید تعریف هوش هیجانی همین باشد. ورودی خوب یا بد، با تمرین می شود خروجی متعادل داشت. حتما اسم کتاب هنرظریف بی خیالی را شنیدید برای آنجا که افکار بد سراغتان می آید، حالا من هم اضافه میکنم آنجا که لازم شد باید از هنر ضخیم خوشخیالی استفاده کنیم، به دوربین نگاه کنیم اتفاقا تمرکز کنیم و لبخند بزنیم( اسلاید دوم) فقط باید یادمان باشد که هیچ کدامشان ماندنی نیست!