امروز از خواب که بیدار شدم ؛ خداروشکر حس ناامیدی و ... نداشتم ولی بجاش به شدت گلو درد وحشتناکی داشتم😂 و درد داشت سوارخ میکرد گلومو و رفتم آبجوش خوردم و یه قرص انداختم تا برسم سرکار یکم بهتر شده بود ؛ خواستم بگم قدر همون مسئله و مشکلی که داریم رو باید بدونیم چون اگه یه مسئله یا مشکلی که داریم حل بشه ؛ پشت سرش بعدیش شروع میشه و بنظرم باید یاد بگیریم و از خودمون بپرسیم ؛ چجوری باید حلش کنم ؛ بجای اینکه بشینیم و غصه بخوریم ؛ البته نمیگم غصه نخوریم و ناامید نشیم ؛ منظورم اینه بین این ناامیدی ها و شرایط بد کار خودمون رو پیش ببریم تا شاید یه روزی وضعیت از الان بهتر شد ...
امروزم توی مسیر رفتن به سرکارم به پادکست پوریا بختیاری گوش کردم و هزینه فرصت رو ازش یاد گرفتم ؛ که میگفت بهتره این هزینه فرصت هارو بذاریم کنار خورد خورد جمع شه و پس انداز کنیم ؛ اینجوری نشه بگیم چون خرجش نکردیم باهاش عشق و حال کنیم.