شب های عیاشی درست مانند دیگر اثار پل توماس اندرسون گذاری است از یک انقلاب . انقلابی که کم شباهت به اتوبیوگرافی تکرار شونده در اثار وی نیز نیست . شورش فردی از طبقه اش برای دست یابی و رسیدن به جاه طلبی های غرورمندش. این جاه طلبی ها در تک تک شصخیت های چندگانه اثارش که معمولا نیز روایت و دوربین سرگردان بین ان ها میچرخد نیز به چشم میخورد. گویی دروبین نیز سرگردان از این همه ارزو و در عین حال تناقضی است که از پی دیالکتیک بین این ارزو ها و اخلاقیات بر می اید. این تناقض در موقعیتی به خودکشی راه پیدا میکند و یا ممکن است به مواد ختم شود. اما هر چه که هست این تناقض در کمدی ترین وجوه خودش به اوج ان سنتز دیالکتیک مد نظر می رسد. حتی شخصیت ها هم در بلاهتی اغشته به غم که در بستری از کمدی سیاه روان است نیز به این تناقض های اشکار واقف اند و ذره ذره در وجودشان اثر میگذارد.
شب های عیاشی خاصه به عنوان اولین فیلم مهم این کارگردان در جوانی از همه این انقلاب ها در صفحه ای از شور جوانی میگذرد. ثبات حرکتی و فاصله ای که دوربین با شخصیت ها در اکثر نماها حفظ میکند درست از همان حالت شرم گونه ای دارد که هر انسانی در سخن گفتن از غرایزش حفظ میکند . خجالتی که در اینده وقتی انتزاعی تر و در پس پرده های بیشتری از تکنیک انطور که در اثار اینده مشخص است ریخته شده و کمرنگ می شود. وقتی در رشته خیال به ان توهم و قدرت ذره ذره شکوفا شده اش می رسد بی پوشش و عریان بیانش میکند. حتی بیان ان هم در تناقض با ظاهر پوشیده و کلاسیک اثر است . در کنار همه این دلایل شب های عیاشی امریکایی ترین فیلمش انطور که فرهنگ را بازنمایی کند هم میتواند لقب بگیرد. موسیقی های عامه پسند جز و راک که عیاشی را به اوج خودش می رساند و کنشی که سر اغاز پیچیده اش از کلابی پر رنگ و لعاب و رقص های جلف ان شروع می شود.
شب های عیاشی نقشش را به خوبی در زمانه اش ایفا میکند. پست مدرنی عامه پسند درست در زمانه ای که معنی زدایی از تمام عواملی که معانی گل درشت یدک می کشند برای خود طرفدرانی دست و پا میکند. معنا زدایی از روابط زن و شوهری ، حس مادری ، غرور و همه ان چیزی که تکامل یافته تر و بی پرده تر در مگنولیا قابل مشاهده است . شباهت صحنه ای باک در شیرینی فروشی به مضحک ترین و در عین حال کمدی ترین خشونت ممکن به وامی که با زحمت به دنبالش بود و ناکام ماند ، با همتا یا شاید سردمدار این جنبش هنری یعنی پالپ فیکشن به لحاظ اشنایی زدایی از هر ان چیزی که خشونت را نهی میکرده است به خوبی این ادعا را ثابت میکند.
مسلما پل توماس اندرسون جوان در ابتدای مسیرش به طرفدارانی نیاز داشت تا بعدها وقتی در تکنیک و سینما پخته تر شد بتواند راحت تر هنرش را عیان کند . به همین سبب گرچه از دیدگاه تفکرات اندرسون شاید این اثر حجاب دارانه و سانسور شده به نظر اید که تقریبا همه چی به خوبی و خوشی تمام می شود اما برای جلب گیشه هم مسیر کشف و هم لوازمش را از غریزی ترین و شاید داغ ترین موضوع بحث ان روز های امریکا قرض گرفته است. یک عامل موفقیتش نیز همین فرهنگ امریکایی است که نمایندگی اش را برعهده گرفته. با نگاهی به مراسم عید سال ۱۹۸۰ در این فیلم و اغاز دهه ۱۹۸۰ میتوانیم به خوبی این رخنه و نمایندگی را مشاهده کنیم. این جشن که نقطه اوج کار ادی نیز تلقی می شود برای هر کسی نقطه عطفی است که تصور میکند در اینده کاری و زندگی اش رخ می دهد. اما این رویای خوش بینانه خیلی زود و تا ۱۹۸۳ به شکست کشیده می شود.
روایت در فیلم های اندرسون بخصوص در دو فیلم اولش بر خلاف دوربین ملاحظه کارش به حدی سریع و چندجانبه است که هیچ کنش واحدی وجود ندارد. درواقع شخصیت ها هرکدام سعی میکنند راه پر پیچ و خم خویش را از محرای کنشی پیش ببرند که این کنش ها سعی در ساختن کنشی معنا دار در انتها دارند ولی عامدانه به این معنا نمی انجامند.
شاید بزرگ ترین معنا زدایی در اثر که بیشترین نقش نسبت به دیگر معنا زدایی ها در پیشبرد کنش نیز ایفا میکند ، اسم ها باشد. اسم ها سعی بر هویت بخشی به شخصیت هایی دارند که جز هویت های حیوانی نمیتوانند هویتی انسانی برای خویش دست و پا کنند. هرچقدر هم که محبوب باشند باز هم خلا مناسبات انسانی امری است که شخصیت های اندرسون را در مواجهه با پست مدرن بودن جامعه و هنر ازار میدهد. انقدر این ازار ها ادامه میابد که نتایج یکسانی را در پی دارند. خودکشی ، زندان ، روی اوردن به مواد و افسردگی همه و همه نتایج این تناقص اشکار روحی روانی هستند. دختر اسکیت سوار که بدنش را هر جا که توانسته در اختیار کارگردان و تیمش قرار داده هیچ گاه اسم نمی یابد یا کلنل نیز به طرز خنده اوری اسمی رسمی و شاید انتقادی دارد که از هر اخلاقیاتی به دور بوده و در تحقیر مطلق به پایان می رود.
شب های عیاشی در واقع مملو از کنش های زود گذر و سطحی است که خیلی زود سر و تهشان هم می اید و سوا از بی معنی و طنز بودنشان فقط داستانی و اطلاعاتی بی هدف را عرضه میدارند. در عمق این کنش ها اما کنش های عمیق تری نیز جریان دارند که با اینکه با ابری از تحقیر و سرکوب همراه اند اما بعضا سری بالا اورده و عرض اندام میکنند.
با تشکر
امضا : علیرضا