خیلی وقتا دیدید که در متون ادبی و کتاب ها یا نقد هایی که از تئاتر ، سینما یا حتی موسیقی منتشر میشه واژه ای به کار میره به اسم دراماتیک که بار معنایی زیادی با خودش داره و بنظر نمیاد واژه مناسبی هم برای اون در فارسی داشته باشیم اما حالا این درام چیه؟
اگر دنبال معنی ویکی پدیایی باشیم درام ریشه ای یونانی داره و به معنای انجام دادنه .شما هرکاری که میکنی درواقع داری درام انجام میدی . وقتی در مورد هنر استفاده میشه به معنای اینه که اجزا هنر در حال خلق چیزی یا انجام کاری باشن . اگر یکم کاربردی تر به این قضیه نگاه کنیم درام و هنر دراماتیک در هنر های نمایشی مثل سینما تئاتر و حتی نمایش های تلویزیونی و رادیویی استفاده میشه و به معنای انجام کنشی هنر و خلاقانه بین اجزای اون هنره.
اما اصل ماجرا چیه و چطور بفهمیم یک کنش در فیلم یا تئاتر دراماتیکه یا نه؟مسلما انجام هر کاری روی صحنه تئاتر نمیتونه جذاب باشه و دراماتیک معنا پیدا کنه. از گذشته های دور و مبدا تئاتر که یجورایی حتی از مبدا ادبیات هم دورتره ، درام چیزی بود که نسبت بین اجزا یا نسبت اجزا با جهان خودشون مدام در حال تغییر بود . حالا چطور؟
نمایشنامه ای رو در نظر بگیرید . شخص اول به شخص دوم میگه من یکیو کشتم و نفر دوم هیچ حرفی نمیزنه . همین یک خط مثال بارز یک هنر دراماتیکه. همین یک خط باعث میشه قلب ما به تپش بیفته و ضربان محکمشو از قفسه سینمون حس کنیم . این یک دیالوگ نسبت شخص اول با شخص دوم و شخص اول با کل جهان خودشو عوض کرد . حتی نسبتشو با ما(بیننده یا خواننده) هم عوض کرد . به همین ترتیب درام شکل میگیره. ببینیم ادامه نمایشنامه چی میتونه باشه:
-من یکیو کشتم
سکوت
-شنیدی؟میگم یکیو کشتم... نمیتونی ولم کنی
-صداتو بیار پایین ... میخوای کل محله بفهمه تو یه قاتلی؟
-دیگه الان تو هم شریک جرم منی
-کسی هم دنبالت کرد؟
-نمیدونم فقط زدم به چاک... بخدا عصبانیم کرد ... کس دیگه ای غیر از تو نداشتم
سکوت
-حالا چکار کنیم؟
دیدید؟ به همین ترتیب یک نمایشنامه با تغییر نسبت ها شکل میگیره. اما اصلا به سادگی که بنظر میاد نیست. به همین ترتیب در نمایش های صامت بازیگران و کارگردان با تغییر نسبت هایی که بین خودشون و با بیننده نسبت میدن کارشون رو دراماتیک میکنن .بخاطر همین هم گفتم حتی یک موسیقی و یا نقاشی هم میتونه دراماتیک باشه. شما بعد از دیدن نقاشی های بزرگ جهان یا گوش دادن قطعه از بتهوون شوپن یا موتزارت دیگه ادم قبلی نیستی و در اوج و فرود های موسیقی دائما ضربان قلب و به هیجان اومدنتو احساس میکنی.
اما چه چیز های دراماتیک نیست ؟ شاید دیده باشید فیلم ها و داستان هایی که بیشتر به مانیفست و سخنرانی مولف شبیهن تا اثری هنری . تمام شعار ها و دیالوگ هایی که به صورت توپی و تک جمله ای جابه جا میشن و چیزی جز کل کل دو نفر نیستن ، هیچ نشانی از هنر دراماتیک ندارن . اگر من همینجوری بیام وسط پیاده رو و نظرمو در مورد اصول معماری در قرن 7 بگم حتی کسی نگاهی هم به من نمیندازه یا تماشای کل کل دو برادر به مدت نیم ساعت برای هیچ کسی جذاب نیست . شاید جالب باشه براتون که چرا طرفداران تیم های ورزشی یا برادر خواهر هایی که مدام به کل کل میپردازن بعد کل کل همدیگرو همونجوری دوست دارن که قبلش؟ و اگر ازشون بپرسی میگن این که فقط یه کل کل بود . دقیقن همین نکته اشاره داره به اینکه کل کل هیچ نسبتی رو تغییر نمیده و بودنش جز اتلاف وقت و انرژی و پایین اوردن سطح کاری رو انجام نمیده.
من تو این نوشته کوتاه سعی کردم تا اونجایی که میشه کاربردی براتون درام رو توضیح بدم تا بتونید از این بع بعد با دید بهتری به فیلم ها و اثر ها نگاه کنید و ببینید ایا اثری که میبیند ارزش دراماتیک داره یا فقط وقت خودشو داره تلف میکنه.
با تشکر از وقتتون
امضا : علیرضا