کنتراست ، تضاد، تفاوت همه این واژه ها توصیف کننده زندگی شاید خیلی از ماها باشه که به علت تفاوتی که با جامعه حس میکنیم به تدریج منزوی و گوشه گیر میشیم. از تموم ویژگی های اطرافیانمون متنفریم ، از دستشون خشمگینیم و همواره دنبال راه فرار از این دنیای سراسر کثافت هستیم. این فیلم برای ماست.
پولانسکی به دلیل کنتراستی که خودش با جامعه کومونیستی اون روزای لهستان در زمان جوانی حس کرده در این فیلم و دو فیلم بعد بنام مستاجر بخوبی این حس رو میتونه به ما نشون بده.شبیه این اثار در فیلم های کارگردانان دیگر مثل بارتون فینک اثر برادران کوهن هم میتونیم ببینیم. درگیری درونیات ذهنی با محیط اطراف.
محتوا و فرم
همونجور که گفتم این فیلم اساسا بر کنتراست بنا شده. کنتراستی برخاسته از انسانی پاک با تمام ادم ها و جوانان اطراف که جز لذت جویی و به اسارت گرفتن افراد کاری برای انجام دادن ندارند.فیلم از نمای چشمان کارول شروع میشه . همیشه اینو میگن که چشمای یک ادم پاک ترین و زلال ترین قسمت صورتشه و هرچقدرم با زبون ادما دروغ بگن ، چشماشون اونارو لو میده و پولانسکی به زیبایی با یک نما تمام پرسوناژی که نیاز بود برای کارول بشناسیم رو نشون میده. در ادامه کارول رو میبینیم که هنگام انجام دادن سرویس مشتری سالن زیبایی، به خواب رفته. از اینجا مشکل من با فیلم شروع میشه. پولانسکی بنظر من اصلا تمایل به ساختن فیلم ترسناک نداشته و از روی ناچاری و فشار تنها تهیه کنندگان اون زمان که میخواستند هزینه های فیلم های اون رو تقبل کنند به این کار رو اورده که برخلاف اثار دیگرش مثل مستاجر یا بچه رزمری اصلا موفق نبوده. اضافه کردن مولفه های کلیشه ای ترسناک و بی ربط به این فیلم چیزیه که باعث میشه فیلم از ریتم بیفته و اصلا فیلم مهمی از لحاظ کیفیت به شمار نیاد. صحنه به خواب رفتن هنگام کار کرول، بارها در فیلم تکرار میشه و اساسا هیچ دلیلی هم برای اون مطرح نمیشه و میشه به راحتی از فیلم حذفش کرد و اتفاقی هم نیفته.درست مثل صحنه هایی که ترک آسفالت میدید و بهشون خیره میشد و در ادامه در کابوس هایش میدیدیم که دیوار ترک میخوره.یا صحنه ای دیگر از فیلم که ناخوداگاه و بدون مطلقا هیچ دلیلی کارول وان آبی رو پرمیکنه و ازش استفاده نمیکنه و در آینده میبینیم که از این وان آب استفاده میکنه تا جسد کسیو اونجا قایم کنه. این شیوه به اصطلاح دونه ریزی برای استفاده آینده اونقدر آماتور و سطحی هست که نمیشه با اثار دیگر این کارگردان بزرگ مقایسه کرد.از این مثال ها زیاده ولی پیش خودتون مجسم کنید اگر تمام این مثال هایی که زدم (که بخش کوچکی از فیلم هم نیستند) را از فیلم حذف میکردیم . اتفاقی میفتاد مطلقا خیر. فقط احتمالا دیگر چنین فیلمی ساخته نمیشد چون تهیه کنندگان خرده پای اون روز های انگلیس به پولانسکی سفارش فیلم تیپیکی از ژانر ترسناک داده بودن.
اما اگر از این ضعف فیلمنامه ای در فیلم بگذریم مثال های زیبایی از کنتراست و تضاد شخصیت هارا میبینیم که البته در اثار بعدی این کارگردان به بلوغ رسیده اند؛ مانند تنفری که کارول از دوست پسر خواهرش داشت و اتفاقا اون هم زن دیگری داشت و مثال تمام عیاری از مردی شهوت پرست بود که باعث شد کارول به کلی از تمام مردان جامعه متنفر و بیزار بشه. روند تاثیر این کنتراست بر شخصیت هم از ویژگی های منحصر بفرد این اثره. در ابتدا کارول چند کلمه ای حتی کم با دوست پسرش که خیلی هم زیاد دوستش داره و اتفاقا اون هم با مردای اطرافش فرق میکنه حرف میزنه ولی در ادامه هر چقدر که این کنتراست بیشتر روح پاک و معصوم کارول رو ازار میده حتی حاضر به سخن گفتن با پسر نیست و حتی اون رو میکشه.
کنتراست کارول فقط با جنس مخالفش نیست. به نوعی با تمام همجنس هایش هم متفاوته.دخترانی که برای رابطه داشتن با جنس مذکر حتی به هزینه تحقیر شدن و مورد ظلم قرار گرفتن هر کاری میکنند و از اینکه لحظه ای مرد هوس ران زندگیشون به اونا لبخند میزنه تو پوست خودشون نمیگنجن.
اما تمام فیلمنامه در تضاد و درگیری کارول با اطراف نیست لحظه هایی هم هست که این دختر از ته دل احساس خوشحالی میکنه. وقتی در اوج درگیری روحی قندی میخوره و به بیرون نگاه میکنه و با نگاهی حاکی از حسرت به زنان عابد کلیسا نگاه میکنه در قلب خودش احساس ارامش میکنه. گویا خودشو جای اونا میزاره و دوست داره لحظه ای از این محیط کثافت دورش رها شه.یا وقتی که دوستش از فیلمی که دیشب در سینما از چارلی چاپلین(احتمالا استعاره از هنر خالص) تعریف میکنه برای اولین و تنها بار از ته دل میخنده و تمام بینندگان نیز ناخوداگاه با او لحظه ای میخندند.
شاید نکات اضافه بسیاری فیلم رو از ایده آل بودن خارج کرده باشه ولی همچنان المان های ترسناک و زوایای دوربین و میزانسن های زیبایی که پولانسکی دراین فیلم ترتیب داده به خوبی حس هیجان رو در مخاطب ایجاد میکنه و تا حدودی از پس صرف واژه "ترسناک بودن بازاری" براومده.
از نکات جالب فیلم میشه به صحنه هایی اشاره کرد که عینا در فیلم های بعدی پولانسکی تکرار شده که منتها در این فیلم ها بسیار پخته تر و به نوعی دلیل مند و مرتبط با کنش هستند. به طور مثال صحنه اخر فیلم که همه ی همسایه ها دور کارول جمع میشوند اساسا در این فیلم هیچ ربطی به کنش ندارد و مطلقا اضافی است زیرا اصلا نه به نقش همسایه ها در حال و احوالات کارول اشاره شده و نه اصلا بیشترشون رو تاحالا ندیدیم . اما چنین صحنه ای در فیلم مستاجر و یکم متفاوت تر در فیلم بچه رزمری هم دیده میشه ولی با این تفاوت که بسیار بجا و هنرمندانه از آن استفاده شده. چنین باگ های مبتدیانه ای از کارگردان بزرگی همچون پولانسکی رو من بیشتر به کم تجربگی و فشار تهیه کنندگان(جوری که خودش عنوان میکنه) نسبت میدم.
کلام اخر
در کل فیلم انزجار در 3 گانه آپارتمان (به قول سینما دوستان) و به زعم من 3 گانه کنتراست پولانسکی نقش شروع کننده در روندی تکاملی داره به طوریکه در فیلم سوم به اوج خودش میرسه . این فیلم از پس خواسته های بازار و تهیه کنندگان به خوبی براومده ولی از پس ایده ال های پولانسکی و هنر مطلقا نه و پسوند نه چندان بد بهترین توصیف برای این فیلم میتونه باشه.
با تشکر
امضا: علیرضا