ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا فراهانی
علیرضا فراهانی
خواندن ۱۶ دقیقه·۲ سال پیش

نقش مهارت های شغلی در ارتباط صنعت و دانشگاه

"نقش مهارت های شغلی در ارتباط صنعت و دانشگاه"(با تاكيد بر جايگاه و نقش دانشگاه فنی و حرفه ای)

عليرضا فراهاني[1]

چكيده:

از آنجا که يكي از نقش هاي كليدي دانشگاه، به عنوان متولیان اصل تربیت و پرورش منابع انسانی متخصص در جامعه پرورس مهارت است، توجه به مقوله ی مهارت هاي شغلي به توسعه بهتر این امر کمک می کند.

محققين و اساتيد ، ارتباط صنعت و دانشگاه را نیروی محرکه ی اصلی رشد وتوسعه اقتصادی کشور معرفی کرده و توسعه مهارت هاي را در بهره برداري از فرصت ها موثر دانسته اند . یکی از راه های ترویج و توسعه مهارت های شغلي در کشور، تغيير در رويكرد نظام آموزشی به خصوص دانشگاه ها است . در همين راستا خروجي دانشگاه ها نيز تاثير مستقيمي در به كاربردن همان اموزش ها دارند و اگر ارتباط بين آموزش و صنعت پيوسته در دوران دانشجويي برقرار باشد مي تواند تاثير مستقيم در رشد و پرورش مهارت ها داشته باشد و بالعكس. طبق آمار كشورهاي مختلف و توسعه يافته سهم دانشجويان و دانش آموزان كه به صورت مهارتي تربيت مي شوند حدودا 40 درصد نظام آموزشي آن كشورها است. [2]

در این مقاله سعی شده به مواردی که برای توسعه مهارت در ارتباط صنعت و دانشگاه ضروری است اشاره شود مانند : تارخچه ارتباط صنعت و دانشگاه، ، الگوي تكاملي روابط دانشگاه-صنعت بِرك ِ وويتز و ف َ لدمن و چالش های رابطه صنعت، دانشگاه ، تحليل وضعيت دانشگاه و به خصوص دانشگاه فني و حرفه اي، نقش دانشگاه فني و حرفه اي در توسعه مهارت و.. .در دانشگاه فني و حرفه اي نقش مهارت در رابطه با ارتباط صنعت و دانشگاه پر رنگ تر مي شود و مشاهده مي شود كه از سه ويژگي دانشجويان توانمند، اساتيد خبره و امكانات بالا برخوردار است، وجود اين سه ويژگي به علاوه طرح مناسب، مي تواند به استفاده از پتانسيل دانشجو و استاد در جهت استفاده از امكانات كمك كند و به انجام پروژه هاي مهارتي و اقتصادي در جهت رفع نيازهاي كشور و خود دانشگاه بينجامد.

مقاله حاضر با روش توصيفي و تكنيك مطالعه اسنادي و استفاده از پژوهش انجام شده در اين زمينه و نيز استفاده از مدل استنباط معنوي براي تحليل داده ها تهيه شده است.

مقدمه:

در ايران رابطه صنعت و دانشگاه با چالش های جدی روبه رو است و این دو ساختار نتوانسته اند ارتباطی پویا در راستای اهداف یکدیگر داشته باشند. دانشگاه های ما از لحاظ رشد علمی و کیفیت آموزشی جایگاه خوبی به دست آورده و اغلب در مرزهای دانش قرار دارند که می توانند مزیتی برای صنعت محسوب شود و موتور محرک صنعت باشند.
موضوع اهمیت دانشگاه های فنی حرفه ای و نقش مهم آن ها در پرورش مهارت و کار آفرینی در سخنان رهبری نیز منعکس شده است. به طوری که ایشان در سخنرانی هایشان چنین گفته اند:

تبليغ كنيد كه مردم بدانند فني و حرفه اي يعني چه؟ تا آن نوجوان يا جواني كه مي خواهد بيايد فني و حرفه اي، احساس حقارت نكند و بداند كه دارد به محيط علم وعمل مي رود-(( بيانات مقام معظم رهبري در جمع مسئولين و كارشناسان هنرستان هاي فني و حرفه اي كشور((25/10/1370 ))

آنچنان برنامه ريزي كنيد كه مجموع كساني كه در آينده وارد كارهاي دبيرستاني مي شوند درصد كمتر متعلق به دبيرستان ها و درصد بيشتر متعلق به هنرستان هاي فني و حرفه اي باشد. - بيانات مقام معظم رهبري در جمع مسئولين و كارشناسان هنرستان هاي فني و حرفه اي كشور((25/10/1370 ))

اما مسائلی چون اعتماد نکردن صنعت برای سرمایه گذاری در دانشگاه، موجب شده است كه دانشگاه نيز صنعت را عقب مانده فرض كند و نبود نهادهایی که این دو ساختار را پیوند دهد چالش هایی بر سر راه همكاري این دو نهاد قرار داده است. در كشور ما دانشگاه فني و حرفه اي توانمند دارای مهارت شایسته و متناسب با پیشرفت های صنعتی در عرصه های ملی و بین المللی شناخته شده است و ماموریت هایی که این دانشگاه دارد واجد نقش زیربنایی براي دانشگاه هاست مسئولیت فضایابی برای کارایی مهارت خلاقیت نوآوری کارآفرینی و توسعه مهارت هایی که منجر به اشتغال می شود از جمله مهمترین وظایف این دانشگاه است. از همين رو دانشگاه فني و حرفه اي وقتي مي تواند موفق باشد كه دانشجويان و اساتيد از استفاده و توسعه مهارت هاي خود در دانشگاه بهره اقتصادي ببرند. به تعبيري ديگر دينفع باشند. مدل زير اين مطلب را روشن مي سازد.


تارخچه ارتباط صنعت و دانشگاه و تجارب دنيا و چالش های رابطه صنعت، دانشگاه

تعامل علم وصنعت به طور عامل تعامل دانشگاه-بنگاه پديده اي قديمي است كه به زمان انقلاب صنعتي بر مي گردد. اما مسئله تحقيقاتي آن به دوران بعد از جنگ جهاني دوم بر مي گردد كه بازسازي كشورها مورد توجه قرار گرفت.[3]

دسته ی اول: کشورهای دارای سهم سرمایهگذاری و عملکرد تحقیق و توسعهای دولتی بسیار زیاد:

· نظام مبتنی بر دانشگاه مانند ترکیه

· نظام گستردهی مبتنی بر دانشگاه و مراکز تحقیقاتی دولتی )مانند ایتالیا، نیوزلند، لهستان، پرتقال و مکزیك)

· نظام مبتنی بر مراکز تحقیقاتی دولتی (مانند مجارستان و ایسلند(

دسته ی دوم: کشورهای دارای سهم سرمایهگذاری و عملکرد تحقیق و توسعهای دولتی نسبتا زیاد:

· نظام مبتنی بر دانشگاه (مانند اتریش و اسپانیا)

· نظام گسترده ی مبتنی بر دانشگاه و مراکز تحقیقاتی دولتی )مانند فرانسه، هلند و نروژ)

دسته ی سوم: کشورهای دارای سهم سرمایه گذاری و عملکرد تحقیق و توسعهای دولتی متوسط

· نظام مبتنی بر دانشگاه (مانند کانادا و انگلستان)

· نظام گسترده ی مبتنی بر دانشگاه و مراکز تحقیقاتی دولتی )مانند دانمارک، فنالند و آلمان)

· نظام مبتنی بر مراکز تحقیقاتی دولتی (مانند جمهوری چك)

دسته ی چهارم: کشورهای دارای سهم سرمایه گذاری و عملکرد تحقیق و توسعهای كم

· نظام مبتنی بر دانشگاه (مانند بلژیك، ایرلند، ژاپن، سوید، سوییس و امریکا)

· نظام مبتنی بر مراکز تحقیقاتی (مانند کرهی جنوبی)

تجارب كشورها:

1. در امریکا آزادی دانشگاهها برای انجام مشورت و رایزنی و همچنین اجرای تحقیقات مشترک با صنعت و یا عقد قراردادهای تحقیقاتی با صنعت، یك ویژگی مثبت بوده و هست و دولت هم بگه صورت های مختلف مستقیم و غیرمستقیم این روند را ترغیب و تشویق میکند. برنامة همکاریهای تحقیقاتی صنعت و دانشگاه، ابتکاری بود که در سال 9122 توسط بنیاد ملی علگوم آغاز شد تا حمایت صنایع از تحقیقات دانشگاهی را سازماندهی کند. این برنامه از طریق ایجاد مراکزی که همکاری درازمدت بین دانشگاه و صنعت در زمینه تحقیقات مورد عالقه دو طرف را موجب میگردد، اجرا میشود. در امریکا دیرزمانی است که آزمایشگاههای تحقیقاتی دانشگاه ها در اختیار جامعه صنعتی قرار گرفتهاند تا دوباره کاری ها به حداقل برسند، همکاریهای مفید رونق یابند و بهره برداری از تسهیلات گسترده و ارزشمند و منحصر به فرد به بهترین شکل ممکن حاصل آید.

2. تجارب کشور سوئیس در سوئیس، همکاری دانشگاه و صنعت اساس اقتصاد این کشور را تشکیل میدهد. مجاورت دانشگاهها با شرکت های تولیدی )کارخانه ها( به ویژه در صنایع شیمیایی و صنایع ماشینی و وجود شبكه های غیررسمی دانشمندان (دانشگاهیان) و صنعت گران، نمونه بارزی از همکاری هگای دانشگاه و صنعت در این کشور است. [4]

الگوي تكاملي روابط دانشگاه-صنعت بِرك ِ وويتز و ف َ لدمن

بِركوويتز و ف لدمن چارچوبي مفهومي از روابط دانشگاه-صنعت ارائه نمودند. مؤلفين اظهار مي‌كنند كه روابط دانشگاه با صنعت از طريق مجموعهاي از تعامالت متوالي از قبيل تحقيقات مورد حمايت، پروانه ها و مجوزها، شركتهاي مشتق از دانشگاه و استخدام دانشجويان شكل گرفته است. برخي از محققان هنگامي كه انتقال فناوري را مورد بررسي قرار ميدهند، به تجزيه و تحليل ساز و کارهاي رسمي از قبيل توافقات تحقيقاتي مورد حمايت، پروانهها و مجوزها، يا مبادالت برابر تمايل دارند. تعامالت صنعت- شركت تركيبي از تعامالت رسمي و غير رسمي است و تحت نفوذ راهبرد شركت و ويژگيهاي صنعت، سياستهاي دانشگاه و نيز ساختار عمليات انتقال فناوري و پارامترهاي تعريف شده از طريق سياست دولت است. عناصر هستهاي در ارتباط دانشگاه-صنعت تعامالتي هستند كه از طريق ساز و کارهاي پشتيباني تحقيقات مورد حمايت )شامل مشاركت و به عهدهگيري مراكز تحقيقاتي(، توافقات اعطاي مجوز به دارايي فكري دانشگاه، استخدام دانشجويان پژوهشي، شركتهاي مشتق از دانشگاه، مشاورههاي هيأت علمي خارج از محدوده انتقال فناوري دانشگاه، و شركتهاي جديد در حال تكوين ُرخ ميدهد. در ذيل وضعيت كانال هاي ارتباطي صنعت و دانشگاه را مشاهده مي كنيم.[5]


نبایستی موضوع رابطه صنعت و دانشگاه تنها به ضعف سیستم آموزشی کشور به عنوان تنها مشکل و عامل اصلی مورد اشاره قرار داد، بلکه در صنعت کشور نیز با توجه به شرایط و تنگناهای ناشی از جنگ تحمیلی و نیز تحریم ها، به روز رسانی فناوری و روش ها چندان صورت نگرفته و تنها با ابزار و ماشین آلات فرسوده و فناوری های قدیمی چرخ صنعت در حال حرکت است. بنابراین در برخی موارد سیستم آموزشی بسیار جلوتر و به روزتر از صنعت است که این موضوع را به عنوان مثال می توان در بخشهای صنایع معدنی، نفت و اکتشافی مشاهده نمود. از نظر تاریخی در کشورمان به نظر می رسد که نهادهای اصلی که در برقراری و استقرار ارتباط بین صنعت و دانشگاه یا همان نظام آموزشی کشور باید به صورت پیکره ای واحد عمل می کردند، تا کنون از یکدیگر جدا بوده و هر یک از آنها مستقل از دیگری ، مانند نظام تفکیک قوای سه گانه بوده اند. این مشکل در کشورهای دیگر نیز وجود داشته است، اما بسیاری از آنها سالهاست که در جهت تغییر این وضعیت حرکت و تلاش کرده اند تا پیکره واحدی از این اجزاء ایجاد کنند به طوری که در تعامل مؤثر با یکدیگر بوده و یکی مخل عملکرد دیگری نگردد.

به طوری که نظام بین صنعت و دانشگاه بیشتر به ویرانه شبیه است هر چند با وجود شرایط نامطلوب، در مقایسه با دهه های قبل، پیشرفت هایی را نیز در زمینه ارتباط بین صنعت و دانشگاه حاصل شده که به همت فرهیختگان و دلسوزان نظام انجام پذیرفته است، که نباید آن ها را از نظر دور داشت ولی باید اذعان داشت که این شرایط منطبق بر پتانسیل های بالقوه ملت بزرگ ایران نبوده و با سند چشم انداز 20 ساله کشور که برای تدوین آن زحمات بسیاری کشیده شده است سازگار نیست. همچنين بر اساس مدل برك شركت هاي مشتق شده از دانشگاهها در دانشگاه فني و حرفه اي بسيار مي تواند زياد و مورد توجه تر باشد به طوري كه در بستري با عنوان پارك و علم و فناوري و يا مركز تعامل صنعت و دانشگاه تجمع يابد كه دانشجويان و اساتيد و دانش آموختگان با تاسيس شركت يا گروه در آنجا به اعمال خدمت به صنعت بپردازند و پروژه ها را با دانشگاه به شراكت بگذارند.

تحليل وضعيت مهارت در دانشگاه ها بخصوص دانشگاه فني و حرفه اي

اگر در مجموعه هاي دانشگاه هاي سطح كشور بررسي نسبي داشته باشيم در زير نمودار هاي رشته ها و مقاطع تحصيلي را مشاهده مي كنيم.[6]


همانطور كه مي بينيم سهم دوره هاي كارشناسي كه معمولا خروجي هاي آن در كشور مناسب مشاغل با خروجي مهارت نمي باشد نصف كل مي باشد در صورتي كه اين مدل مناسب نيست و دانشجويان مهارتي كه كارداني يا همان تكنسين ها مي باشند سهم كمتري دارد. در برخي كشورهاي پيشرفته به ازاي هر دانشجوي كارشناسي 3 نفر تكنسين تربيت مي شود.


در نمودار بالا انچه كه مي بينيم درصد دانشجويان به تفكيك گرووه تحصيلي مي باشد. همانطور كه ميبينيم اگر درصد دانشجويان فني و مهندسي را كه تكنسين تربيت مي شوند و در گروه نيارهاي مهارتي كشور در نظر بگيرم ميبينيم كه از 27 درصد دانشجويان كارداني و 32 درصد دانشجويان فني و مهندسي مي بينيم كه سهم اين حوزه خيلي كمتر از وضعيت مطلوب مي باشد

نقش دانشگاه فني و حرفه اي در توسعه مهارت
در کشور ما دانشگاه های فنی حرفه ای با امکانات مناسب و با حضور بیش از 170 دانشكده و 150 هزار دانشجو در این دانشگاه ها و با مدیریت منسجم پیشرفت خوبی داشته است . دانشگاه فنی و حرفه ای در افق چشم انداز، دانشگاهی توانمند و زمینه تربیت نیروی انسانی ماهر، شایسته و متناسب با جامعه دانش بنیان، پیشرفته، صنعتی و در رده جهانی شناخته خواهد شد. فارغ التحصیلان این دانشگاه به عنوان سرمایه انسانی نیروی کار کشور در سطح میانی و بالای مهارت، از تشخص بین المللی در حوزه فنی و حرفه ای عام برخوردارند. همچنین دارای اهداف والا و اساسی به شرح زیر هستند:

1. افزایش شایستگی های حرفه ای نیروی انسانی کشور و اصلاح هرم شغلی

2. افزایش کارایی خارجی و اثر بخشی آموزش های فنی و حرفه ای و کاهش نرخ ضایعات

3. ایجاد زمینه های اشتغال مولد و بالا بردن نرخ بهره وری نیروی انسانی

4. پاسخگویی به نیازهای صنایع در حوزه های مهارتی و فناوری در سطح آموزش عالی

5. گسترش آموزش های کار آفرینی به منظور افزایش اشتغال مولد و کاهش بیکاری

6. افزایش شایستگی های مدیریتی و پشتیبانی برای اداره و راه اندازی محیط های کسب و کار

7. ایجاد جاذبه های لازم برای افزایش سهم دانشجویان رشته های فنی و حرفه ای

8. ارتقای فرهنگ کار و تلاش در کشور از طریق ارائه آموزش های فنی و حرفه ای با کیفیت

9. ارتقای جایگاه و منزلت اجتماعی آموزش های فنی و حرفه ای

10. بالابردن نرخ پوشش تحصیلی واقعی در دوره های کاردانی و دوره متوسطه فنی و حرفه ای

11. بومی سازی و توسعه آموزش های فنی و حرفه ای حسب آمایش سرزمین

از نظر بنده اين مسئله به رهبري سازمان دانشگاه فني و حرفه اي وابسته است يعني هر چقدر رهبري اين سازمان به اين سمت نگرش داشته باشد كارها جلو تر مي رود در اينجا رهبران را اساتيد و ماندگاران سازمان و كساني كه در ارتباط صنعت و دانشگاه از موثرترين افراد قلمداد مي شوند.

سبکهای رهبری و مدیریتی

با وجود اینکه مدیریت در رهبری فرآیند مشابهی است که بطور کلی در هر ارگان و سازمان و گروهی راهبرد مشابهی دارد، اما ار لحاظ برخی ویژگیها تفاوتهایی بین انواع مدیریت می‌توان مشاهده کرد. روشن است با وجود اینکه همه مدیران امر رهبری و هدایت گروهی بزرگ یا کوچک را برای رسیدن به اهدافی معین بر عهده دارند، این روند را با شیوه‌های مختلفی ممکن است پیش ببرند که هر یک از این شیوه‌ها به عنوان یک سبک مدیریتی خاص طبقه بندی می‌شوند.

رهبری فرهمند

فرهمندی فرآیندی است که در طی آن رهبران از راه برانگیختن عواطف بر پیروانشان اثر می‌گذارند و به این ترتیب آنها را با خود همسو می‌کنند. رهبران فرهمند پیروان خود را از راه احساسات به حرکت وا می‌دارند و ایشان را با اطلاعات جزئی سر در گم نمی‌کنند. این رهبران پر جذبه معمولا یک دیدگاه افراطی از جهانی جدید ارائه می‌کردند تا پیروان خود را از بحرانها رها کنند و به عقیده پیروانشان دارای استعدادهای درونی فوق العاده هستند، به آنها اعتماد می‌کنند و به ندرت در سازمانهای تجاری جهانی یافت می‌شدند.

اما از جهت دیگر همزمان با جدی تر شدن رقابتهای جهانی و لرزان بودن اقتصاد بین المللی ، سطح اعتماد در سازمانها و ملل مختلف نوسان پیدا کرد و رهبری فرهمند به تدریج بیشتر مورد توجه نهادها و حکومتهای جهان قرار گرفت. رهبران فرهمند انتظاراتشان از پیروان ، زیاد ولی در عین حال وقع بینانه است. با رفتار خویش الگو یا نمونه ایجاد می‌کنند که مورد تقلید پیروانشان قرار گیرد.

رهبری تحول گرا

برخلاف رهبری فرهمند که بر نقش فردی رهبران تأکید می‌کند، در رهبری تحول گرا تأکید بر فرآیند ایجاد و تقویت تعهد و سر سپردگی پیروان به اهداف سازمان و تقویت آنان در رسیدن به این اهداف است. برای رهبران تحول گرا جاذبه شخصی لازم است ولی کافی نیست. به علاوه یک رهبر تحول گرا دارای شرایط زیر است:

  • به اهداف طولانی مدت توجه دارد.
  • پیروان را به تعقیب یک بینش شخص تشویق می‌کند و بجای آنکه با سیستم موجود کار کند، با تغییر و دگرگونی سیستم سازمانی به پیشبرد بینش مورد نظر می‌پردازد.
  • به پیروان کمک می‌کند تا مسئولیت بیشتری برای پیشرفتشان بپذیرند.
  • در زمان مناسب یک برنامه رهبری موفق را توسعه می‌دهد، لذا فعالیتهای تحول گرا بجای آنکه در افراد بخصوص ادامه پیدا کنند، در سیستم سازمانی ادامه می‌یابند.

بطور خلاصه رهبران تحول گرا بر تقویت پیروان و پی گیری تغییرات سازمانی و رسمی سیستمها ، فرآیندها و ارزشهای جدید تأکید می‌کنند و در حقیقت کسانی که دنیا را تکان می‌دهند رهبران و مدیران تحول گرا هستند. این دسته از مدیران آزادی عمل بیشتری در کارشان دارند. زیر دستان را به تحرک وا می‌دارند و برای نیل به اهداف به آنها الهام می‌بخشند و آنان را درباره اینکه هدف چگونه می‌تواند قابل دستیابی باشد تحریک می‌نمایند. آنها رابطه با زیر دستان را حفظ و آزادانه اطلاعات را با آنها تقسیم می‌کنند. مطالعات انجام گرفته در مورد مدیران اجرایی مؤسسات بازرگانی ، افسران ارشد ارتش ، مدیران ارشد دولتی و ... نشان داده که مدیران تحول گرا در شغل خود بسیار کار آمد توصیف شده‌اند.

رهبران و مدیران انتخابی و انتصابی

رهبران انتصابی از طرف یک منبع خارجی مثل مدیر ارشد به گروه تحمیل می‌گردند و رهبران انتخابی توسط اعضاء گروه انتخاب می‌شوند. رهبری انتصابی متضمن رفتار رهبرانی است که برای هدایت فعالیت زیر دستان اختیار دارند و این قدرت را دارند که اگر زیر دستان وظایف خود را انجام ندادند و یا به خط مشیهای سازمانی وفادار نماندند آنها را تنبیه نمایند. رهبران انتخابی مشارکت و روابط بیشتری با اعضاء گروه خود دارند. مدیران انتصابی زمانی می‌توانند کارآیی بالاتری داشته باشند که همچون رهبران انتخابی عمل کنند.

رهبران آزاد منش و رهبران مستبد

رهبران آزاد منش به سبب ویژگیهایی که دارند در مقابل رهبران مستبد قرار می گیرند. در سبک رهبری آزاد منش رأی و نظرات اعضاء گروه مورد توجه قرار می‌گیرد و هر چند تصمیم گیری نهایی ممکن است با مدیریت گروه باشد، اما هر یک نظرات گروه شنیده می‌شود، ارج گذارده می‌شود و طبقه بندی می‌شود تا بهترین رأی و تصمیم اتخاز گردد. این رهبران و بطور کلی این سبک مدیریتی با توجه به اهداف مورد نظر در گروه از طرف اعضاء پذیرش بیشتری دارد و در صورتی که مدیر یا رهبر به خوبی از عهده اجرای این سبک بر بیاید و در کنار آن از اقتدار مناسب و قدرت مدیریتی برخوردار باشد برنامه‌های خوبی را به اجرا خواهند گذاشت.

سبک رهبری مستبد عمدتا براساس نظرات مدیریت و تصمیمات او اداره می‌گردد و کمتر از گروه آزاد منش به شرایط و خواسته‌های گروه توجه می‌شود. این سبک از رهبری هر چند در رسیدن به اهداف مشخص و مورد نظر مدیریتی موفق باشد، اما رضایت کمتری از طرف اعضاء را جلب خود می‌کند.

بيشترين رهبري كه به توسعه مهارت در دانشگاه و نقش بيشتري در ارتباط صنعت و دانشگاه دارد رهبري رهبری تحول گرا است و اين نوع رهبر است كه مي تواند در سازمان نقش مهارت را بيشتر از همه پررنگ تر كند و به نتيجه برساند.

بحث و نتيجه گيري:

دانشگاه فني و حرفه اي به عنوان يكي از اركان آموزش هاي مهارتي رسمي در كشور با توجه پتانسيل هاي تربيت تكنسين هاي مهارتي مي تواند تاثير مستقيم بر اقتصاد كشور داشته باشد. همچنين اين مجموعه بزرگ كه در تمام كشور دانشكده دارد مي تواند از اين پتانسيل براي افزايش درآمد مخاطبين خود كه اساتيد و دانشجويان مي باشند بهره ببرد. با استفاده صحيح از روش هاي بهره گيري مي توان كسب هاي خرد در دانشگاه ها را توسعه داده و شركت هاي مهارتي و نه دانش بنيان. زيرا در اينجا نيازي نيست كه شركت ها دانش بنيان باشند گسترش داد.دانشگاه در عمل قادر است قطعات و نيازمندي هاي شركت هاي دانش بنيان را تهيه نمايد و از هنرستان هاي فني و حرفه اي كشور و همچنين كارگران ساده براي توسعه درآمد زايي و آموزش هاي مهارتي استفاده كند و از دانشگاهي مصرف كننده به دانشگاهي توليد كننده تبديل شود تا بتواند نياز هاي خود را رفع كند. به عنوان مثال و در پايان مي نوانيم بگوييم كه براي تهيه ميز و صندلي هاي مدارس كشور و يا لباس هاي كارگاهي دانشكده ها و حتي تامين لباس هاي سربازي پادگان ها دانشكده هاي مرتبط مي توانند پروژه هاي مختلف را متقبل و با توجه به مهارت هاي خود و در قبال تامين نياز آنها پول دريافت كنند.

[1] مشاور اسبق رئيس دانشگاه فني و حرفه اي و کارشناس ارشد كارافريني سازماني دانشگاه تهران

[2] سندچشم انداز و امار رسمي آموزش و پرورش (معاونت متوسطه)

[3] ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران (سابقه تاریخی، چالش های موجود و راهکارها) آقای فرهاد نصرتی نژاد مركز پژوهش هاي مجلس

[4] بررسی موانع و راهکارهای ارتباط صنعت و دانشگاه * دکتر مسعود شفیعی

[5] بررسی موانع و راهکارهای ارتباط صنعت و دانشگاه مسعود شفيعي

[6]موسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي

فنی حرفه‌ایصنعت دانشگاهدانشگاه فنیفنی و حرفه ایمهارت
در جستجوی خلق ارزش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید