گذشته را مرور کنید که مردم با اشتیاق به کافینت ها میرفتند و با اشتیاق صفحات فیسبوک یا وبلاگهای افراد مختلف را میخواندند.
زمان گذشت و هر فرد دیگر میتوانست از طریق موبایل خودش به اینترنت وصل شود و فعالیتهایش را از طریق اینترنت انجام دهد. در این هنگام بازاریاب ها و فروشنده ها بیکار ننشستند و وقتی دیدند که مردم تمایل دارند کارهایشان را از طریق اینترنت انجام دهند، آنها هم دست به کار شدند و با راهاندازی فروشگاههای آنلاین، سعی بر فروش بیشتر محصولاتشان داشتند. رقابت به حدی زیاد شد که مسئلهای به نام ایجاد اعتماد به میان آمد. حالا باید طوری از محصولاتشان تعریف میکردند که مخاطب بگوید:« آهان! این همونیه که میخاستم!»
در کنار این، فضایی برای تبلیغ محصولات نیاز بود، زیرا بسیاری از افراد مستقیماً برای خرید به اینترنت نمیرفتند، افراد زیادی برای یادگیری، تحقیق یا حتی سرگرمی و تماشای فیلم وارد اینترنت میشدند، پس این فرصتی شد برای همه مردم که اگر قدرت تولید محتوا دارند، و میتوانند بازدیدکنندگان بیشتری را به محتوایشان جذب کنند، در عوض دریافت پول، تبلیغ محصولات شرکتها را در بین محتوای خودشان نشان دهند. پس هرکه محتوای بیشتر و جذابتر تولید میکرد، پول بیشتری به دست میآورد.
اما برای عدهای همه چیز پول نبود، برخی افراد به دنبال کنترل مردم بودند، سیاستمداران، فیلسوفان، نشریات، دانشگاهها و حتی افراد مذهبی به دنبال آن بودند که بتوانند در نحوه نگرش، سبک زندگی و تصمیمات مردم تأثیر بگذارند. برای این کار به ابزاری نیاز داشتند که بتواند در افراد زیادی تأثیر بگذارد و آن چیزی نبود جز اینترنت، در گذشته اگر یک سخنران، میتوانست پیغامش را به گوش صد یا دویست نفر برساند، حالا با کمک اینترنت او میتواند هزاران نفر را مخاطب خود قرار دهد. اگر در گذشته یک روزنامه فقط برای هزار نفر چاپ میشد حالا آن روزنامه در فضای مجازی بیشتر از صدهزار نفر مخاطب دارد. محتوا در اینترنت مانند اکسیژن است، اگر کسی محتوا نداشته باشد، نمیتواند زنده بماند. پس این افراد و سازمانها نیز تمایل پیدا کردند که محتوای بیشتر را تولید کنند.
زمانی که این حجم از نیاز به محتوا در فضای آنلاین درک شد، جملهای بر سر زبانها افتاد که میگفت:
محتوا پادشاه است!
همراه موفقیت شما؛ علیرضا قهرمان نیا
آکادمی رویش نو