پس از جنگ جهانی دوم که آمریکا به شدت منابع اقتصادی خود در جهان را از دست می داد، به پیشنهاد برژیسنکی کمیسیونی سه جانبه برای برون رفت از چنین وضعیتی طراحی شد. این کمیسیون به آن دلیل تشکیل شد که تئوریسین های سرمایه داری آمریکا معتقد بودند، به دلیل افزایش سطح آگاهی جهانی و روند پرشتاب استقلال های فکری، به زودی آمریکا منابع بسیاری را در جهان از دست خواهد داد و قدرت نظامی آمریکا نیز توان حفاظت از آن در ندارد. بنابراین کمیسیون فوق، ماموریتی منحصر به فرد را طراحی نمود. «آمریکا باید بکوشد در مسیر روند های اجتناب ناپذیر (طبیعی) نفوذ کرده و آن را در مسیر تامین منافع خود قرار دهد».
این جمله نشان می دهد که «نفوذ» اصلی جدایی ناپذیر از معادلات و معاملات آمریکا خواهد بود. به عبارت دیگر «سیاست آمریکا بر مبنای نفوذ طراحی شده و هر آنچه انجام می دهد برای تحقق آن است» و این صرفا در سطح سیاست نیست. به عنوان مثال، نیروی نظامی آمریکا ماموریت اصلی خود را به دست آوردن و حفاظت از منابع اقتصادی آمریکا در جهان تعریف کرده است و این موضوعی است که اساسا برای آن تشکیل شد.
اما چه چیز باعث شده است سیاست آمریکا در چنین جهتی قرار داشته باشد؟ در سرزمینی که علوم سیاسی و اجتماعی در بلوغی قابل قبول قرار گرفته و خود را دموکراتیک نشان می دهد، این موضوعی پسندیده است؟ پاسخ سوال در الیگارشی بودن حاکمیت این کشور است.
اليگارشي آمريكايي، درصدر اين كشور، تمامي قدرت ها را در اختيار داشته، دفاع از منافع طبقاتي خود را پيوسته در اولويت امور قرار مي دهد و با اتكا بر جوامع مخفي چون «اسكال اند بونز» و يا باشگاه هاي تعمق مانند «شوراي روابط خارجي»، كنترل قدرت سياسي را در سطح ملي به دست دارد. به عبارت ديگر، آمريكا يك «امپراتوري» در خدمت اليگارشي خود است كه هيچ شكل رقابتي را نمي پذيرد و به منظور حفظ منافع خود، حتي از نابودي دولت- ملت ها و حاكميت ها- كه در برابر آن قد علم مي كنند- رويگردان نيست. تا بدان جا كه، حتي انحلال ايالات متحده در بطن «اتحاد آمريكاي شمالي» را نيز مدنظر دارد. آمريكاي تحت كنترل اين اليگارشي امروز كشوري است كه در آن 5بانك كنترل 50درصد فعاليت هاي بانكي، 5جامعه مخفي كنترل غالب رسانه هاي جمعي و يك درصد ثروتمند آن از سال هاي دهه 1930 مهم ترين بخش ثروت اين كشور را در اختيار دارند و حتی دلار نیز به بخش خصوصی آمریکا «Federal Reserve» تعلق دارد. حال، اين اربابان در سطح بين المللي نيز گروه هايي نخبه را به كار مي گيرند كه از جمله آنها گروه شناخته شده «بيلدربرگ» است. آنچه اين گروه مدنظر دارد، ادغام اليگارشي هاي ديگر كشورها در پروژه خود براي استقرار حكومتي جهاني است.
برای شکل گیری الیگارشیها و ورود آنها به چنین روندی برای بهرهبرداری، از بین برند نظم نظام های کشورها و قواعد ارتباطی در سطح جهانی امری ضروری خواهد بود. هرچند در این میان، مردم و تفکرات سازنده آنها به شدت مورد تهاجم قرار می گیرد اما الیگارشی آمریکا می تواند منابع خود را در بلند مدت توسعه دهد.
اولین بار برای رسمیت بخشیدن به نگاهی این گروه اندک در روند اداره کشور، آمریکا منافع خود را در از بین بردن شوروی تعریف کرد که با دیدگاهی ضد کمونیسم به آن رسمیت بخشید و ایجاد کنندگان این دکترین «هری ترومن» رئیس جمهور آمریکا و همکارش سناتور مک کارتی بود که بعدها به نام مکارتیسم شهرت یافت. این دیدگاه «دیگر هراسی» به عنوان یک قانون نانوشته توسط گروه های قدرت به سطوح جامعه تزریق و بر همان اساس تمام دیدگاه های دیگر آمریکا، پالایش شد.
اما پس از فروپاشی شوروی در سال 1990 میلادی آمریکا با بحران هویت در تعریف دشمن مواجه شد. در این بازه آمریکا با مطرح نمودن دکترین نظم نوین جهانی و طرحهای توسعهی اقتصادی خویش خواست خلا مربوط به فقدان دشمنی که بتوان "همهی کاستیها و ضعفها را به او نسبت داد" کاملا احساس شد. سیاستمداران و کارشناسان آمریکایی به فکر طراحی دشمنی جدید افتادند که با این "غیریت سازی" بتوانند تسلط خود را بر جهان تثبیت نمایند. بنابراین دشمن دیگری متولد شد: اسلام و قدرتمندترین دشمن برای رویارویی با آن انتخاب شد: ایران.
نکته کلیدی برای خوانندگان فارغ از علل و چرایی رفتارهای آمریکا، این است که «آمریکا» را نمی توان صرفا یک منطقه جغرافیایی نامید بلکه تفکری خطرناک بر مبنی الیگارشی است که درصدد است تمامی مردم دنیا را به روشی که خودش میپسندد، اداره نمایند و می تواند در هر نقطه دیگری متولد شده و رشد پیدا کند و قرار نیست با دیدگاه های دیگر به توافق رسیده و حتی نرمال سازی شود.
می توان ردپای چنین تفکری را حتی در علوم انسانی و اجتماعی آمریکا نیز مشاهده کرد. پدر آمریکایی علم روابط عمومی «آدوارد برنایز» که تاثیرات شگرفی بر پیشرفت های سیاسی، نظامی، اجتماعی و اقتصادی آمریکا گذاشته است، نظریاتش از همین دیدگاه نشات می گیرد.
وی انسان را حیوان خطرناکی می پنداشت که باید کنترل شود. انسان هایی که هر لحظه ممکن است دست به اقدامی غیر منتظرانه بزنند. توده ای از احمق ها که باید مواظب رفتار آنها بود. انسان ها در درون خود دارای انرژی نهفته ای هستند که از بخش ناخود آگاه آنها نشئت میگیرد. خشم و شهوت از این نوع نیرو ها به حساب میآیند. او برای مدیریت این نیرو های نهفته و خطرناک که هر آن ممکن بود ثبات جوامع را برهم بزنند، روش های مخصوص به خود را داشت. یک راه این بود که باید جوری امیال درونی مردم را سامان بدهیم که با ارضای آن ها فرد خوشحال و مطیع شود. او انسانها را ماشین های شادی می دانست، انسان باید شاد و خوشحال باشد چرا که اینها باعث می شوند که انسان فکر نکند و مطیع باشد و برده وار تابع و راضی باشد.
مردم را باید خوشحال نگه داشت و مدام مصرف کننده آن احساسی که مردم موقع خرید کالاهای مختلف به آنها دست می دهد باعث رضایت آنها شود و مردم دائما مصرف کننده و خوشحال باشند و دست به شورش نزنند. این به نوعی مهار جمعیت در دموکراسی و مدیریت دموکراسی است. او امیال مردم راتحریک می کرد و با جهت دهی آنها به سوی کالاها و در نهایت با ارضای آنها ، آنها را خوشحال می نمود و در این فرآیند فرد را دچار هیجان می کند و به اوج می رساند و دوباره تخلیه می کند تا به این وسیله انرژی او در مسیر سیاسی قرار نگیرد که موجب تخریب جامعه شود.
به عبارت دیگر باید گفت كه «نظم نوين جهاني» به يك «ديكتاتوري جهاني» اطلاق مي گردد كه مي كوشد خود را بر بشريت تحميل كند. «دولت جهاني» با متمركز ساختن تمامي قدرت ها (سياسي، نظامي، پولي) مأموريت خواهد داشت، برتري و دوام مالي و صنعتي را تضمين كند.
لذا مبارزه با آمریکا، مبارزه با منطقه ای جغرافیایی نیست، بلکه مبارزه با تفکر اقلبتی است که سودای حاکمیت بر جهان را دارند.
منابع مورد استفاده و یا برای تحقیق بیشتر:
- لوموند ديپلماتيك، آگوراوكس، ويكيپديا، اكسپرس، نوول اردر مونديال (استفاده از نوشته های مژگان نژند)
- ري اوپن 911، آلترانفو، متئو پليتيك (استفاده از نوشته های مژگان نژند)
- American Hegemony and the Trilateral Commission (Cambridge Studies in International Relations)
- Propaganda (New York: Horace Liveright. 1928) ISBN 978-0-8046-1511-2
- Speak Up for Democracy: What You Can Do—A Practical Plan of Action for Every American Citizen (New York: The Viking Press, 1940)
- Crystallizing Public Opinion (New York: Boni and Liveright, 1923) OCLC 215243834
- M.Stanton Evans, BLACKLISTED BY HISTORY, History The Untold Story of Senator Joe McCarthy and His Fight Against Americas Enemies, 2007