اسراییل به عنوان مظهر هر چه قابل تصور است نمیتواند با ایران کنار بیاید. این بخشی از یک تفکر سیاسی نیست که دیدگاههای سیاسی و اجتماعی بتواند راه حل آن در نظر گرفته شود. موضوع اسراییل با ایران در حیطه مذهبی آنهاست و برای ظهور ماشیح، اسراییل باید با ایران وارد جنگی ویرانگر شوند.
پس تفکرات سادهلوحانه سیاسیون ایران، همانطور که نتوانست جلوی تفکرات داعش را بگیرد، اینجا نیز به یقین کارآمد نخواهد بود. متاسفانه حلقه سیاسی ایران بیش از اندازه بر روی تک بعد اقتصاد و برخی ابعاد کوچک اجتماعی مانند ریجستری آیفونها و موتورسواری بانوان گیر افتادهاند و چرخه پیشپاافتادهای از مدیریت کشور را طی میکنند. حال آنکه اغلب اندیشکدههایی که به عنوان اعضای میزهای تحریمی ایران فعالند، جنسی ارتباطی و نظامی دارند نه اقتصادی.
ایران نشان داده است که آنچه به عنوان یک صبر استراتژیک در نظر گرفته دیگر کارآمد نیست و اقداماتی واقعیتر نیاز است. صهیونیستها یک قشر کوتهبین و احمق نیستند. آنها باهوش و در هر موضوعی پیشقدم میشوند و با پولهایی هنگفت خودشان را بازسازی میکنند. برای آنها جنگ یک سرنوشت است و ترسی از آن نیز ندارند.
آمریکا و همپیمانان او میدانند که ایران حریف قدرتمندی برای نابودی اسراییل است و بنابراین با سرگرم کردن ایران به موضوعات پیشپا افتاده، سعی در خرید زمان و ایجاد سطح بالاتر بازدارندگی برای آن دارند. چیزی که ایران به راحتی در دام آنها میافتد.
به نظر من اتفاقا دام، جنگ نیست، پرهیز از جنگ است. ایران در تله «پرهیز از جنگ» افتاده. ارزش تفکر و عملیاتی سردار سلیمانی به موشکهایی در یک پایگاه نظامی ختم شد در صورتی که آمریکا و متعهدانش بارها هشدار داده بودند،ترور این شخصیت برجسته،مانند انفجار بمب اتم است. ترور فخری زاده، عدم پاسخ به ترور هنیه و حال ترور سید مقاومت (امیدوارم این خبر صحت نداشته باشد) همیشه ضعیف، ناچیز و ناکافی بوده.
اسراییل فهمیده است که اقداماتش بهایی ندارد. در مقابل کشتن چندین هزار نفر، چند پایگاه نظامی زده خواهد شد. صهیونیستها استاتید کشف الگوها و کنترل آنها هستند. فکر کنید هر بار با کشتن چندهزار نفر، میدانید چند پایگاه نظامی زده خواهد شد. پس اقدامات پس از آن هم میتوانید تخمین زده و کنترل کنید.
پرهیز از جنگ در ایران موضوعی نیست که با سخنرانیهای سازمان ملل و محکومیتهای شعاری حل شود. اسراییل مصمم حتی به قیمت نابودی خودش، مسیر را طی میکند. به قول امیرالمومنین، آن قدر که آنها در کفر خودشان، مصمم هستند، شما در حق نیستید. آنها میدانند چه میخواهند و تکتک افراد استراتژیکی که به اندازه تعداد انگشتان دست هم نیستند، به هر قیمت حذف میکنند. (البته اگر دیگر کسی مانده باشد)
به زودی نوبت ایران است. سیاسیون این روزهای ما مانند زلسنکی بیشتر شبیه شومنها هستند. حرفهایی تکراری که در طول نزدیک به ۵۰ سال گذشته هیچ تغییری حتی در واژهها نداشته است. من مطمئم به محض برخورد اولین بمب یا موشک به ایران (که در خصوص هنیه اتفاق افتاده و میتوانست برای هر مقام دیگری در ایران نیز رخ دهد) سیاسیون مثل روزهای پیشتر، حرفهایی تکراری خواهند زد. از محکومیت تا گرفتن انتقام و مطمئنم اسراییلیها و متحدانش فقط میخندند!
من به زمامدارن ایران توصیه میکنم دست از این ترس و احتیاط به واقع کودکانه بردارید و شجاعانهتر برخورد کنید. اسراییل جنگ نمیخواهد، بلکه پرهیز از جنگ را تحمیل میکند. شما به او جنگ را بدهید. بمبهای اتمی را بسازید، عملیاتهای را روزهای قبل و قبلترش اطلاعرسانی نکنید و اصل غافلگیری را مانند خودشان انجام دهید. به جای برداشتن مرزها میان کشورهای مسلمان، اتحادی نظامی میان محور مقاومت شکل دهید و یک بار برای همیشه تکلیف خودتان را با سازمان مسخره انرژی اتمی و گروسی به عنوان یک مترسک مشخص کنید. روز مغز مردم برای چیزهایی پیشپاافتاده راه نروید و شجاع باشید.
آنچه مشخص است زمانی طلایی را از دست دادید. حماس، حزبالله لبنان و عراق، یمن و ایران میتوانستند سپری دفاعی و یکپارچه را نشان دهند اما زمان از دست رفت و به نظر میرسد کار حماس و حزبالله لبنان اگر هم به پایان نرسیده، حداقل برای زمان زیادی، اسراییل را آرامتر خواهد کرد تا روی ایران تمرکز بیشتری داشته باشد.
باید یادآوری کنم در اسراییل هیچ غیرنظامی زندگی نمیکند و همگی به آموزههای تلمود، اعتقادی راسخ دارند. آموزهای که برای کشتن و زجر دادن، طراحی شده است.
اگر هم نمیتوانید، ایرادی ندارد. آنها اربابان جنگ هستند و جان انسانها برایشان اهمیتی ندارد. حداقل ادبیاتی نداشته باشید که دیگران را با بی عملیها و بیتدبیریهایتان، ناامید کنید.