علیرضا حاتمی
علیرضا حاتمی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

پیچیدگی

تعریف درست مسئله بیش از نیمه یک راه حل است. تعریف درست مسئله، راه حل ها را تعریف و نمایان می کند و این انتظاری است که حداقل در ذهن ما قرار دارد. راه حل رسیدن به نقطه ای مطلوب به نفع انجام دهنده آن باید باشد و اساسا در پایان چنین نتیجه ای مشخص خواهد شد. اما تشخیص درست یک مسئله الزاما به راه حل هایی درست نخواهد رسید.

در تمامی اشکال یک مسئله در بستر ارتباطاتی از موجوداتی زنده، تعریف مسئله در هر مقطع کوتاه زمانی هویتی یکتا خواهد شد و راه حل های آن نیز مبتنی بر همان فضا روشن خواهند شد. چرا که ارتباطات موجودات زنده با هم و پیرامونشان، محیطی سیال از تفکرات را شکل می دهد که رفتارها و نگرش ها از آن متاثر خواهند بود و این تاثیر غیرقابل توقف است. بر فرض آنکه بتوان محیط را کنترل شده در نظر گرفت، در فرموله کردن یک راه حل، به محض اجرای اولین بخش فرمول، در گام دوم، دیگر فضای قبلی چه در ظاهر تغییر کرده یا نکرده باشد، تغییر کرده است. به عبارت دیگر ما با مکانیک پیچیده دیالکتیکی طرف هستیم که هم زمانی غیرقابل اجتنابی را نیز در خود دارد.

در این میان همواره سوال این است که برای ایجاد یک راه حل در مسائل ارتباطی باید چه کرد؟

به نظر من ابتدا باید کلمات این متن را کمی تغییر داد. مسئله و راه حلی وجود ندارد. اینگونه تعریف کنیم که تضادی با منافع من وجود دارد و نیاز به کاهش این تضاد یا تغییر جهت آن است. حال با این تعریف می توانیم بگوییم نباید راه حلی را جستجو کرد بلکه تاثیری برای افزایش یا کاهش یا تغییر جهت تاثیرهای در حال حاضر باید اضافه کرد. این تاثیر خود آشفتگی را به پیچیدگی اضافه خواهد کرد. چرا که تاثیر پیش بینی شده در تمام اجزای شکل دهنده تاثیرات قبلی نیز باید موثر واقع شود و می تواند باعث تغییر شدت گسستگی پس رو در فرآیندها شود و حتی موجب شکل گرفتن برخی اجزای جدید مستقل شود که مسیر تاثیرات را تغییر دهد.

تجربه نشان داده است که هرچه پیچیدگی را ادامه دهیم، قدرت و شدت آن به همراه آشفتگی افزایش می یابد. اما در چنین وضعیت هایی، پایه های نتیجه ساز همواره بسیار ساده است و اساسا بر مسیر تکامل ذهنی بشر استوار است.

پس می توان برای رهایی از چنین وضعیتی، اجزای سازنده پیچیدگی را به صورت ساده دنبال کرد. یعنی نباید در پیچیدگی دست برد اما می توان با تاثیرگذاری بر اجزای ساده، مبنای شکل گیری تمامی پیچیدگی را تغییر داد و در نهایت پیچیدگی همچنان حفظ شده اما می توان در نتیجه مطلوبتری حادث شود.

اما مشکل دیگر اینجاست که این اجزا بر مبنای غرایز اولیه استوار است و تاثیرگذاری بر نتیجه اصولا در مسیر جنبه های اخلاقی دقیق نخواهد بود. اما ابعاد دیگری نیز برای تاثیرگذاری با پیچیدگی کم نیز وجود دارد که امیال و آرزوهای انسانی را شکل می دهد. شاید تاثیرگذاری بر چنین سطحی نیز بتواند پیچیدگی را در شکلی دیگر معنا کند.

به هر صورت، ارتباطات با موجودات زنده آن هم در شرایطی که جمعی از آن ها به صورت همزمان و در ارتباطات با هم فعالیت می کنند بسیار سخت است و نباید در پالسی کوچک به دنبال تاثیر بود. باید اجازه داد پیچیدگی ها به اجزای پایه شکسته شده و از آنچه شکسته است، پیچیدگی را بار دیگر شکل داد. به عبارت دیگر بر نتیجه پیچیدگی اثر باید گذاشت نه آنکه آن را حل و یا حتی سعی در کنترل آن داشت.

تصمیم سازیکارآفرینیارتباطاتاستراتژی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید